جدول جو
جدول جو

معنی نجده

نجده((نَ دَ یا دِ))
سرود، شجاع، یار، یاور، یاری، یاوری
تصویری از نجده
تصویر نجده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نجده

نجده

نجده
نجدت در فارسی: تفتود: استواری و دلیری برابر کاری دشوار و چیزی ترسناک، بی باکی دلیری مردانگی، سختی، جنگ، ترس، سرود، یار یاور، یاریگری (مصدر. اسم) سرود: نجده سازازدل شکسته دلان این چنین نجده راشکست مده. (خاقانی. سج. 800) -8 شجاع، یاریاور: شیران شده یاوران رزمت اقبال تونجده یاوران را. (خاقانی. سج. 34)، یاری یاوری: چون سلطان اورا درحالت آن محنت بدیدکوکبه جماعتی ازخواص غلامان به نجده اوفرستاد
فرهنگ لغت هوشیار

نجده

نجده
دلیری. (جهانگیری) (غیاث اللغات). مردانگی. (جهانگیری). شجاعت. (غیاث اللغات). نجده، قوت. سختی. (جهانگیری). رجوع به نجدت و نجده شود، سرود. (غیاث اللغات) :
نجده ای ساز از شکسته دلان
اینچنین نجده را شکست مده.
خاقانی.
، مجازاً، بمعنی شجاع. (غیاث اللغات) ، یار. یاور:
شیران شده یاوران رزمت
اقبال تو نجده یاوران را.
خاقانی.
، یاری. یاوری: چون سلطان او را در حالت آن محنت بدید کوکبۀ جماعتی از خواص غلامان به نجدۀ او فرستاد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 351)
لغت نامه دهخدا

نجده

نجده
ابن عامر حروری حنفی. رئیس طایفۀ حروریه و از خوارج و مؤسس فرقۀ نجدات یا نجدیه است. وی به سال 36 هجری تولد یافت و به سال 66 هَ. ق. در یمامه خروج کرد، سپس به بحرین آمد و سرانجام در جوانی به سال 68 هَ. ق. کشته شد. (از الاعلام زرکلی ج 3). رجوع به نجدات و نیز البیان و التبیین ج 1 ص 299و ج 2 ص 199 و ج 3 ص 87 و الکامل ابن اثیر ج 4 ص 98 شود
لغت نامه دهخدا

آجده

آجده
خلانیدن سوزن فرو برده، نوعی دوخت جامه و پای پوش که فاصله فرو بردن سوزنها از بخیه قدری بیشتر باشد
فرهنگ لغت هوشیار