جدول جو
جدول جو

معنی باکتون - جستجوی لغت در جدول جو

باکتون
بزن، کتک بزن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیستون
تصویر بیستون
(پسرانه)
محل عبادت خدا، خانه یا کاخی که درآن ستون نباشد، محل و کوهی سنگی نزدیک کرمانشاه که فرهاد برای رساندن جوی شیر تا قصر شیرین مأمور به تراشیدن آن شد. (نگارش کردی: بستون)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باستان
تصویر باستان
(پسرانه)
قدیمی، دیرینه، کهنه، گذشته (نگارش کردی: باستان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهستون
تصویر بهستون
(پسرانه)
نام پسر وشمگیر و یکی از فرمانروایان آل زیار در طبرستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باشگون
تصویر باشگون
باژگون، برای مثال خاک پایت را زحل از دیده بر سر می نهد / آری آری هست دایم کار هندو باشگون (رکن الدین بکرانی - لغتنامه - باشگون)
فرهنگ فارسی عمید
چوب دستی از جنس چوب یا پلاستیک که افراد پلیس و نیروی انتظامی به عنوان اسلحۀ سرد به کار می برند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
موجود زندۀ تک سلولی با شکل های مختلف کروی، بیضی، میله ای و مارپیچی و دارای سیتوپلاسم و هسته که بعضی از انواع آن برای انسان، جانوران و گیاهان مضر و بیماری زاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باریتون
تصویر باریتون
صدای مردانۀ بین صدای بم و صدای زیر، خواننده ای که چنین صدایی دارد، سازی که چنین صدایی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تافتون
تصویر تافتون
نوعی نان ضخیم که در تنور می پزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادخون
تصویر بادخون
محل رهگذر باد، بادخانه، بادخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازگون
تصویر بازگون
باژگون، واژگون، سرنگون، وارون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باستان
تصویر باستان
کهنه، گذشته، دیرین، زمان قدیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باژگون
تصویر باژگون
واژگون، سرنگون، وارون، برای مثال مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر / که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است (حافظ - ۱۰۰ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
نام یکی از فرزندان منکوقاآن بوده است: خواندمیر آرد: وفات منکوقاآن در شهور سنۀ خمس و خمسین و ستمائه (655هجری قمری) واقع بوده، در جامع رشیدی مسطور است که منکوقاآن را چهار پسر بود بر این موجب: باکتو و اورنگ تاش از بزرگترین خواتین اقوتوقبی بنت اوکدای بن بوقا گورکان از قوم ایکراس و اساس حیات این دو پسر در جوانی اندراس یافت... شیرکی از باباوچین که در سلک قمگان قاآن انتظام داشت، استویای از کوینی که او نیز داخل قمگان قاآن بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 57)
لغت نامه دهخدا
قسمی از مرغهای شکاری، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تافتون
تصویر تافتون
نانی که بر دیواره تنور پخته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بابلون
تصویر بابلون
خرخیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازگون
تصویر بازگون
وارونه، واژگونه، برگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باتون
تصویر باتون
چوبدستی که ماموران بکمر میبندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
موجود ذره بینی، میکروب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باژگون
تصویر باژگون
مقلوب، واژگونه، وارونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیستون
تصویر بیستون
بدون پایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکلان
تصویر باکلان
ترکی غاژک دارغاژ مرغ آتش (گویش گیلکی) از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بساتون
تصویر بساتون
پارسی تازی شده:، جمع بستان، بوستان ها جمع بستان بوستانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشگون
تصویر باشگون
معکوس، مقلوب، واژگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشتین
تصویر باشتین
میوه ای که از درخت بر آید بی آنکه گل کند و بهار دهد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی موت بنای مرتفعی که در قلعه سازند، قلعه ای که در آن اسلحه و ابزار جنگی ذخیره کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باستان
تصویر باستان
کهنه، قدیم، دیرینه، کهن، زمان گذشته، ضد نو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
((تِ))
میکروب، موجود ریز ذره بینی که با چشم غیرمسلح دیده نمی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باشتین
تصویر باشتین
میوه، میوه درخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باستیون
تصویر باستیون
((سْ یُ))
بنای مرتفعی که در قلعه سازند، قلعه ای که در آن اسلحه و ابزار جنگی ذخیره کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باستان
تصویر باستان
قدیم، گذشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باژگون
تصویر باژگون
((ژِ))
سرنگون، وارون. باژگونه و بازگونه و واژگونه و واژگون و باشگون و باشگونه نیز گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باستان
تصویر باستان
عتیق
فرهنگ واژه فارسی سره
چوبدست، عصا، باتوم، باطوم
فرهنگ واژه مترادف متضاد