جدول جو
جدول جو

معنی باژگون

باژگون
واژگون، سرنگون، وارون، برای مثال مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر / که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است (حافظ - ۱۰۰ حاشیه)
تصویری از باژگون
تصویر باژگون
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با باژگون

باژگون

باژگون
سرنگون، وارون. باژگونه و بازگونه و واژگونه و واژگون و باشگون و باشگونه نیز گفته می شود
باژگون
فرهنگ فارسی معین

باژگون

باژگون
معکوس، مقلوب، (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 180)، وارون، واژون، واژگونه، باژگونه، وارونه، ناراست، منکوس، (از منتهی الارب) :
چون طبع جهان باژگونه بود
کردار همه باژگون فتاد،
مسعودسعد،
باژگون نعل ها نگر به جهان
شاه اندر لباس بنده نهان،
بهاءالدین ولد،
مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر
که صاف این سر خم جمله دردی آمیزست،
حافظ،
گر نخیزد زحل بطاعت تو
باژگون کار میشود هندو،
مولانا یحیی (از فرهنگ شعوری)،
- باژگون بخت، برگشته بخت،
- باژگون کردن، وارون کردن
لغت نامه دهخدا

واژگون

واژگون
سرنگون، برگشته، وارون، کنایه از دارای نامبارکی، شوم مثلاً بخت واژگون،
از کار برکنار شده معزول
واژگون شدن: وارونه شدن، کنایه از از دست دادن قدرت و حکومت، سقوط کردن مثلاً سلسلۀ زندیه توسط آغامحمدخان قاجار واژگون شد
واژگون
فرهنگ فارسی عمید