معنی باستیون - فرهنگ فارسی معین
معنی باستیون
- باستیون((سْ یُ))
- بنای مرتفعی که در قلعه سازند، قلعه ای که در آن اسلحه و ابزار جنگی ذخیره کنند
تصویر باستیون
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با باستیون
باستیون
- باستیون
- فرانسوی موت بنای مرتفعی که در قلعه سازند، قلعه ای که در آن اسلحه و ابزار جنگی ذخیره کنند
فرهنگ لغت هوشیار
باستیان
- باستیان
- بنای مرتفعی که در قلعه سازند، قلعه ای که در آن اسلحه و ابزار جنگی ذخیره کنند
فرهنگ لغت هوشیار
باستیان
- باستیان
- استحکام برآمدۀ برج مانندی که در قلعه میسازند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
باستین
- باستین
- قریه ای است در یک فرسنگی جنوبی رامهرمز، (فارسنامۀ ناصری)، ظاهراً صورتی از باستی است و رجوع به باستی شود
لغت نامه دهخدا
باستین
- باستین
- در تحفهالاحباب میوه ای را گویند که توی درخت (؟) باشد و باشین هم روایت شده. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 180). باشتین. (ناظم الاطباء). رجوع به باشتین شود
لغت نامه دهخدا