جدول جو
جدول جو

معنی بانوچه - جستجوی لغت در جدول جو

بانوچه
(چَ / چِ)
خانم کوچک. دوشیزه. بانوی کوچک. بانوی جوان. دختر. دختر خانم. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باروشه
تصویر باروشه
(دخترانه)
بادبزن (نگارش کردی: بارشه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بانواز
تصویر بانواز
(دخترانه)
باخبر ساختن مردم با صدای بلند (نگارش کردی: بانگهواز)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بالشچه
تصویر بالشچه
بالش کوچک، بالشک، بالشتک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازوله
تصویر بازوله
دستگاه خرمن کوبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بابوته
تصویر بابوته
کوزۀ سفالی، کوزۀ پرآب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باشومه
تصویر باشومه
باشامه، چادر، چارقد، روسری زنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بابونه
تصویر بابونه
گیاهی علفی و خوش بو با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سفید که بعضی از انواع آن مصرف دارویی دارد، اقحوان، بابونج، بابونک، تفّاح الارض، کوبل
بابونۀ گاوی: در علم زیست شناسی نوعی بابونه با برگ های بریده، معطر و تلخ که بوته اش بزرگ تر از دیگر انواع آن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازیچه
تصویر بازیچه
هرچه با آن بازی کنند، اسباب بازی کودکان، غیر جدی، مزاح، شوخی، برای مثال نگویند از سر بازیچه حرفی / کزآن پندی نگیرد صاحب هوش (سعدی - ۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باروزه
تصویر باروزه
بادروزه، هرروزه، چیزی که انسان هر روز به آن احتیاج داشته باشد، از قبیل خوراک و پوشاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالوعه
تصویر بالوعه
چاه فاضلاب در خانه، چاهی که در آن آب باران و آب های گندیده ریخته می شود، آبریز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالوده
تصویر بالوده
بالیده، نموکرده، بزرگ شده
فرهنگ فارسی عمید
بانوج، گهواره، جای خوابی باشد که بجهت اطفال سازند و از جایی آویزند و طفل را در آن خوابانند و حرکت دهند تا در هوا آید، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، مهد آویزان اطفال که نامهای دیگرش ننو و ننی است، (فرهنگ نظام)، و رجوع به بانوج شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
پاروچه. نوعی از ظرفی یا آوندی است که در آن گل و لای میبرند. (آنندراج) (دمزن). آوندی که در آن گل می کشند. گل کش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
حشره ای است که به ترکی کله بک گویند. (از فرهنگ شعوری ج 1). کاغنه. عروسک. مگسک. ذروح. (یادداشت مؤلف). و جمع آن ذراریح. (از زمخشری). رجوع به مترادفات کلمه و نیز رجوع به باغوجه شود
لغت نامه دهخدا
(جَ)
بانوچه. بانوی کوچک: کتاب احمد بن قتیبه و بانوجه. (از فهرست ابن الندیم ص 426 س 20). و رجوع به بانوچه شود، کنایه ازمخلوق. (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) :
چنان دارم ای داور کارساز
کزین بانیازان شوم بی نیاز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دِ)
نام دهی از دههای هزارپی شهرستان آمل مازندران. (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 152)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نام دختر مهدی خلیفۀ عباسی. و شبیب بن شیبه در عزای او به خلیفه گفت: یا امیرالمؤمنین، ما عندالله خیر لها من عندک، و ثواب الله خیر لک منها. (از عیون الاخبار ج 3 ص 53). گمان میکنم معرب از بانوچه باشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
اعضای فرعی لالۀ دریایی. در تمام طول بازوی لالۀ دریایی و در هر طرف آن شاخه های ساده تر و کوچکتری قراردارند به اسم بازوچه. (از جانورشناسی عمومی ج 1 ص 248) ، بیرون آوردن صورتها، و این را هفت بازی گویند. (آنندراج). هفت بازی است که در شب بازند چون آتشبازی و خمربازی و برآوردن صورتها و غیره. (هفت قلزم) ، خمر نوشیدن. (آنندراج) ، خمربازی. (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نام جد طاهر بن ابی بکر محدث. (یادداشت مؤلف)
نام پدر امام عبدالباقی نحوی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
قیصر ملقب به بانویه. محدثه بود و از ابوالخیر باغبان روایت کرده است و بسال 607 هجری قمری درگذشته. (از اعلام النساء ج 4 ص 225)
نام مادر ابواسحاق ابراهیم بن شهریار کازرونی از متصوفۀ معروف قرن پنجم است. (شیرازنامه ص 105 از تاریخ عصر حافظ ص 138)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باروزه
تصویر باروزه
بادروزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بابونه
تصویر بابونه
گیاهی است خوشبو با برگهای پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیچه
تصویر بازیچه
بازی خرد، آلت بازی، آنچه بدان بازی کنند، اسباب بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشومه
تصویر باشومه
چادری که زنان بر سر اندازند روسری زنان چارقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالشچه
تصویر بالشچه
بالش کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالوده
تصویر بالوده
نمو کرده نشو و نما یافته بالیده
فرهنگ لغت هوشیار
چاهک چاهی که در آن باران و آبهای فاسد ریخته شود چاه فاضل آب آبریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بابونه
تصویر بابونه
((نِ))
گیاهی خوشبو و پر برگ با شاخه های سبز و باریک و برگ های ریز که دارای گل های سفیدی است و میان آن ها زرد است، در زمین های شنی و کنار آبگیرها می روید، بابونک، بانونج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازیچه
تصویر بازیچه
((چِ))
آنچه با آن بازی می کنند، اسباب بازی، مسخره، ملعبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالوعه
تصویر بالوعه
((عِ))
چاه، فاضل آب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بانوئی
تصویر بانوئی
Ladyship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بانوئی
تصویر بانوئی
звание леди
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بانوئی
تصویر بانوئی
Ladyship
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بانوئی
تصویر بانوئی
титул леді
دیکشنری فارسی به اوکراینی