جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بازوله

بازوچه

بازوچه
اعضای فرعی لالۀ دریایی. در تمام طول بازوی لالۀ دریایی و در هر طرف آن شاخه های ساده تر و کوچکتری قراردارند به اسم بازوچه. (از جانورشناسی عمومی ج 1 ص 248) ، بیرون آوردن صورتها، و این را هفت بازی گویند. (آنندراج). هفت بازی است که در شب بازند چون آتشبازی و خمربازی و برآوردن صورتها و غیره. (هفت قلزم) ، خمر نوشیدن. (آنندراج) ، خمربازی. (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا

بادوله

بادوله
دهی است از دهستان کاکی بخش خورموج شهرستان بوشهر. در 30هزارگزی جنوب خورموج و 4هزارگزی خاور رودمند در جلگه واقعست. هوایش گرم و 328 تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات، خرما و شغل مردمش زراعت و راهش فرعیست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). قریه ای است بیک فرسنگی شمال کاکی. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا

بازله

بازله
زخمی که پوست را شکافد و خون از آن روان باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا

بازله

بازله
رفتار شتاب، روی بازنهادن، بازگشتن. برگشتن: و قوی دل و فسیح امل روی بازنهاد. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا

باوله

باوله
دهی از دهستان فعله کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان و 760 تن سکنه دارد. محصول آن انگور و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا