- بازرندیدن
- صاف کردن، رنده کردن، تراشیدن، زدودن
معنی بازرندیدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازگشتن، برگشتن
نجات یافتن
آراستن زینت دادن زینت کردن
فریب دادن مکر و خدعه کردن
آراستن، زینت کردن، زینت دادن
نادرستی کردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، غدر کردن، گربه شانه کردن، چپ رفتن، نیرنگ ساختن، مکایدت کردن، تنبل ساختن، سالوسی کردن، نارو زدن، تبندیدن، حقّه زدن، گول زدن، پشت هم اندازی کردن، دستان آوردن، خدعه کردن، غدر داشتن، شید آوردن، فریفتن، ترفند کردن، کید آوردن، غدر اندیشیدن، مکر کردنبرای مثال ز روز واپسین آن کش خبر نیست / جز اورندیدنش کار دگر نیست (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۴)
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، غدر کردن، گربه شانه کردن، چپ رفتن، نیرنگ ساختن، مکایدت کردن، تنبل ساختن، سالوسی کردن، نارو زدن، تبندیدن، حقّه زدن، گول زدن، پشت هم اندازی کردن، دستان آوردن، خدعه کردن، غدر داشتن، شید آوردن، فریفتن، ترفند کردن، کید آوردن، غدر اندیشیدن، مکر کردن
نیک رندیدن، در مصادر زوزنی آمده
مجددا رندیدن رنده کردن، رندیدن رنده کردن
دوباره رندیدن