جدول جو
جدول جو

معنی بازرندیدن - جستجوی لغت در جدول جو

بازرندیدن
صاف کردن، رنده کردن، تراشیدن، زدودن
تصویری از بازرندیدن
تصویر بازرندیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازگردیدن
تصویر بازگردیدن
بازگشتن، برگشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازرهیدن
تصویر بازرهیدن
نجات یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افرندیدن
تصویر افرندیدن
آراستن زینت دادن زینت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورندیدن
تصویر اورندیدن
فریب دادن مکر و خدعه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افرندیدن
تصویر افرندیدن
آراستن، زینت کردن، زینت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اورندیدن
تصویر اورندیدن
نادرستی کردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، غدر کردن، گربه شانه کردن، چپ رفتن، نیرنگ ساختن، مکایدت کردن، تنبل ساختن، سالوسی کردن، نارو زدن، تبندیدن، حقّه زدن، گول زدن، پشت هم اندازی کردن، دستان آوردن، خدعه کردن، غدر داشتن، شید آوردن، فریفتن، ترفند کردن، کید آوردن، غدر اندیشیدن، مکر کردنبرای مثال ز روز واپسین آن کش خبر نیست / جز اورندیدنش کار دگر نیست (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فارندیدن
تصویر فارندیدن
نیک رندیدن، در مصادر زوزنی آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارندیدن
تصویر وارندیدن
مجددا رندیدن رنده کردن، رندیدن رنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افرندیدن
تصویر افرندیدن
((اَ رَ دَ))
زینت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اورندیدن
تصویر اورندیدن
((اَ رَ دَ))
گول زدن، مکر و خدعه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فارندیدن
تصویر فارندیدن
دوباره رندیدن
فرهنگ فارسی عمید