کاخ و دربار پادشاه، برای مثال جزای حسن عمل بین که روزگار هنوز / خراب می نکند بارگاه کسری را (ظهیرالدین فاریابی - ۳۴)، خیمۀ پادشاهی، جای رخصت و اجازه، جایی که پادشاهان مردم را بار بدهند و به حضور بپذیرند
کاخ و دربار پادشاه، برای مِثال جزای حُسن عمل بین که روزگار هنوز / خراب می نکند بارگاه کسری را (ظهیرالدین فاریابی - ۳۴)، خیمۀ پادشاهی، جای رخصت و اجازه، جایی که پادشاهان مردم را بار بدهند و به حضور بپذیرند
قطعه ای از چرم یا چوب مدوّر که هنگام رسیدن نخ روی دوک قرار می دهند، برای مثال گردون چو بادریسه کمندی ز حادثات / در گردنم فکند و ز محنت شدم چو دوک (ظهیرالدین فاریابی - لغتنامه - بادریسه) کماج، تختۀ گرد که میانش سوراخ دارد و در سرستون خیمه قرار می دهند، سنگرک، شنگرک، سنگور، سپندوز، چناب، کلیچۀ خیمه
قطعه ای از چرم یا چوب مدوّر که هنگام رسیدن نخ روی دوک قرار می دهند، برای مِثال گردون چو بادریسه کمندی ز حادثات / در گردنم فکند و ز محنت شدم چو دوک (ظهیرالدین فاریابی - لغتنامه - بادریسه) کُماج، تختۀ گرد که میانش سوراخ دارد و در سرستون خیمه قرار می دهند، سَنگرَک، شَنگُرک، سَنگور، سِپَندوز، چَناب، کَلیچِۀ خِیمِه
کشتی بزرگ جنگی. (منتهی الارب). ج، بوارج. جهاز یا کشتی بزرگ جنگی. (آنندراج). ساختمان بزرگ جنگ. (دمزن). بیرونی گوید: کلمه هندیست از ریشه ’بیره’ تعریب شده است و آنرا بر بوارج جمع بسته اند. و چون راهزنان دریائی در ساحل هند کشتی ها را غارت میکردند آنان را بدین نام خواندند چنانکه یاران همین دسته را در دریای روم قرصان خواندند. (ماللهند)
کشتی بزرگ جنگی. (منتهی الارب). ج، بوارج. جهاز یا کشتی بزرگ جنگی. (آنندراج). ساختمان بزرگ جنگ. (دِمزن). بیرونی گوید: کلمه هندیست از ریشه ’بیره’ تعریب شده است و آنرا بر بوارج جمع بسته اند. و چون راهزنان دریائی در ساحل هند کشتی ها را غارت میکردند آنان را بدین نام خواندند چنانکه یاران همین دسته را در دریای روم قرصان خواندند. (ماللهند)
مردی از قبیلۀ اویغور و جد امیر سونج آقا پسر سانشی بخشی از امیران اولجایتو است. رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی چ بیانی حاشیۀ ص 53 شود از قبیلۀ نایمان، و قتلغشاه خاتون هشتمین زن اولجایتو از فرزندان او بوده است. رجوع به ذیل جامع التواریخ چ بیانی حاشیۀ ص 72 شود
مردی از قبیلۀ اویغور و جد امیر سونج آقا پسر سانشی بخشی از امیران اولجایتو است. رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی چ بیانی حاشیۀ ص 53 شود از قبیلۀ نایمان، و قتلغشاه خاتون هشتمین زن اولجایتو از فرزندان او بوده است. رجوع به ذیل جامع التواریخ چ بیانی حاشیۀ ص 72 شود
مخفف بادریسه باشد: و فلک را برای گردش و نیز باریسۀ دوک را برای گردش فلکه خواندند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 صص 9-14). و رجوع به بادریسه شود، تیزبین (در حیوانات) : بفرمود تا برنهادند زین بر آن راه پویان (اسبان) باریک بین. فردوسی. بپرهیز گاران پاکیزه رای بباریک بینان مشکل گشای. نظامی. ، خسیس. (آنندراج) (ارمغان آصفی). تنگ نظر. میرزا صائب گوید: از سر خوان ملک برخیز کاین باریک بین می شمارد لب گزیدن را لب نانی دگر. (آنندراج). ، شاعر. (دهار) : سواد دیدۀ باریک بینان انیس خاطر خلوت نشینان. نظامی. ، ناتوان بین. (ارمغان آصفی)، ناتوان. (آنندراج)
مخفف بادریسه باشد: و فلک را برای گردش و نیز باریسۀ دوک را برای گردش فلکه خواندند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 صص 9-14). و رجوع به بادریسه شود، تیزبین (در حیوانات) : بفرمود تا برنهادند زین بر آن راه پویان (اسبان) باریک بین. فردوسی. بپرهیز گاران پاکیزه رای بباریک بینان مشکل گشای. نظامی. ، خسیس. (آنندراج) (ارمغان آصفی). تنگ نظر. میرزا صائب گوید: از سر خوان ملک برخیز کاین باریک بین می شمارد لب گزیدن را لب نانی دگر. (آنندراج). ، شاعر. (دهار) : سواد دیدۀ باریک بینان انیس خاطر خلوت نشینان. نظامی. ، ناتوان بین. (ارمغان آصفی)، ناتوان. (آنندراج)
باریک وتنک (تک) : از یک راه باریکه رفتم و خیلی صدمه خوردم. (فرهنگ نظام). مقدار کم. چیز اندک. شی ٔ ناقابل. کم ارزش: یک باریکه کهنه. آب باریکه، رزق کم. رزق اندک. یک باریکه از کنار ماهوت. یک باریکه چوب. یک باریکه خربزه.
باریک وتنک (تک) : از یک راه باریکه رفتم و خیلی صدمه خوردم. (فرهنگ نظام). مقدار کم. چیز اندک. شی ٔ ناقابل. کم ارزش: یک باریکه کهنه. آب باریکه، رزق کم. رزق اندک. یک باریکه از کنار ماهوت. یک باریکه چوب. یک باریکه خربزه.
فلزی که در طبیعت به صورت کربنات و سولفات یافت می شود و آن به رنگ سفید مایل به زرد است. چگالی آن 6/3 است و هیچ گونه اهمیت صنعتی ندارد و مانند کلسیم آب را به آسانی تجزبه می کند. از غیرمحلول ترین اجسام است و چون اشعه ایکس از آن نمی گذرد
فلزی که در طبیعت به صورت کربنات و سولفات یافت می شود و آن به رنگ سفید مایل به زرد است. چگالی آن 6/3 است و هیچ گونه اهمیت صنعتی ندارد و مانند کلسیم آب را به آسانی تجزبه می کند. از غیرمحلول ترین اجسام است و چون اشعه ایکس از آن نمی گذرد