- باحفاظ ((حِ))
- با شرم، باحیا
معنی باحفاظ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی حفاظ و بی پوشش
نگاهداری نگاهبانی، خویشتنداری، خشم گیری نگاه داشتن حراست کردن، خویشتن داری کردن، خشم گرفتن
بدون پرده، بیشرم
ناایمنی، بی احتیاطی، بی شرمی: (در ذکرجماعتی که ناحفاظی پیشه گرفتند)
زشتیادی، ریش تراشاندن
جمع حفش، دوکدان ها
نوادگان
جمع حفث، هزار خانه شکنبه
برکشیدن، برتری دادن
بهره مندی، بختمندی
به انگیزی بموجب از نظر بملاحظهء. توضیح لازم الاضافه است
آزرمین
شرمگین آزرمین
جمع لفظ، سخنان
فرزندزادگان، نوادگان، نبیرگان
لفظ ها، حرفهایی که از دهان بیرون آید، کلمه ها، سخن ها، گفتارها، جمع واژۀ لفظ
دارای پاکیزگی و خرمی، ویژگی باغ و بستان و جای خوش آب و هوا، کنایه از خوش خو، مهربان، پاک دل، خوش نیت
جمع حافد و حفد، فرزند زادگان، نوادگان، یاران، خادمان
جمع لفظ، واژه ها، کلمه ها، سخن ها، کلام
شوخ و سرزنده، دل چسب، شاداب
جمع حظ، بخش ها بهره ها
محافظت، مواظبت امری، نگهبانی، حفظ
آنچه مانع از دیدن یا بردن چیزی می شود مانند پرده و دیوار، نگهداری کردن، مواظب بودن، مراقبت، مواظبت
حافظ ها، نگهبانان، نگهداران، ازبر کنندگان، جمع واژۀ حافظ