معنی باحجاب
باحجاب
((حِ))
دارای پوشش اسلامی
تصویر باحجاب
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با باحجاب
باحجاب
باحجاب
محجبه، چادری، حجابدار
متضاد: بی حجاب، بدحجاب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
احجاب
احجاب
جَمعِ واژۀ حجاب. پرده ها و نقابها
لغت نامه دهخدا
بازتاب
بازتاب
انعکاس
فرهنگ واژه فارسی سره
احتجاب
احتجاب
در پرده شدن، درحجاب شدن، در پرده رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
بیحساب
بیحساب
بیشمار بی اندازه، ناصحیح نادرست، بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
بازیاب
بازیاب
برزگر و زارع
فرهنگ لغت هوشیار
بازجای
بازجای
ماوی، مکان، مستقر، باقیمانده، من بعد، بازگشت
فرهنگ لغت هوشیار
بازتاب
بازتاب
انعکاس، درخشش
فرهنگ لغت هوشیار
بی حجاب
بی حجاب
بی پرده بی پرده، زنی که بدون چادر و نقاب بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار