ابوحنیفۀ اسکاف، از شعرای مرو بود و در عهد دولت سنجری والی ولایت سخن پروری شد. اگرچه کفشگر بود اما طبعی لطیف داشت و ابیات و اشعار او بسیار است. میگوید: از بس که شب و روز کشم بیدادت چون موم شدم زان دل چون پولادت ای ازدر آنکه دل نیارد یادت چندانکه مرا غم است شادی بادت. هم او راست: رباعی نه گفته بدی غم تو خواهم خوردن غمهای ترا بطبع بنهم گردن من خود بمیان عهد گفتم آن روز بر گفت تو اعتماد نتوان کردن. و له: گر کرد خلاف و نامد امشب یارم من نیز شراب دیدگان پیش آرم با نومیدی غم کهن بگسارم خود فردا را دو صد غم نو دارم. و این قطعه هم او گفته است، شعر: گرچه او راست کسوت زیبا ورچه ما راست خرقۀ رسوا ما چو مغزیم در میانۀ جوز او چو خسته ست در دل خرما. و له: بخور ای سیدی بشادی وناز هر کجا نعمتی بچنگ آری دهردر بردنش شتاب کند گر تو در خوردنش درنگ آری. (لباب الالباب ج 2 صص 175- 176). اما ابوحنیفۀ اسکافی مشهور، غزنوی است و معاصر مسعود غزنوی. رجوع به ابوحنیفۀ اسکافی غزنوی شود
ابوحنیفۀ اسکاف، از شعرای مرو بود و در عهد دولت سنجری والی ولایت سخن پروری شد. اگرچه کفشگر بود اما طبعی لطیف داشت و ابیات و اشعار او بسیار است. میگوید: از بس که شب و روز کشم بیدادت چون موم شدم زان دل چون پولادت ای ازدر آنکه دل نیارد یادت چندانکه مرا غم است شادی بادت. هم او راست: رباعی نه گفته بدی غم تو خواهم خوردن غمهای ترا بطبع بنهم گردن من خود بمیان عهد گفتم آن روز بر گفت تو اعتماد نتوان کردن. و له: گر کرد خلاف و نامد امشب یارم من نیز شراب دیدگان پیش آرم با نومیدی غم کهن بگسارم خود فردا را دو صد غم نو دارم. و این قطعه هم او گفته است، شعر: گرچه او راست کسوت زیبا ورچه ما راست خرقۀ رسوا ما چو مغزیم در میانۀ جوز او چو خسته ست در دل خرما. و له: بخور ای سیدی بشادی وناز هر کجا نعمتی بچنگ آری دهردر بردنش شتاب کند گر تو در خوردنش درنگ آری. (لباب الالباب ج 2 صص 175- 176). اما ابوحنیفۀ اسکافی مشهور، غزنوی است و معاصر مسعود غزنوی. رجوع به ابوحنیفۀ اسکافی غزنوی شود
دو موضع بنواحی نهروان از اعمال بغداد. (منتهی الارب). نام دو ناحیۀ بزرگ موسوم به اسکاف علیا و اسکاف سفلی در عراق، در جوار نهروان و بین بغداد و واسط. بعد از سلجوقیان به هنگام ویرانی نهروان دو ناحیۀ فوق نیز ویران گشت. جمعی از دانشمندان و مشاهیر از این سرزمین ظهور کرده بنسبت اسکافی معروف شده اند. رجوع به اسکاف بنی جنید شود
دو موضع بنواحی نهروان از اعمال بغداد. (منتهی الارب). نام دو ناحیۀ بزرگ موسوم به اسکاف علیا و اسکاف سفلی در عراق، در جوار نهروان و بین بغداد و واسط. بعد از سلجوقیان به هنگام ویرانی نهروان دو ناحیۀ فوق نیز ویران گشت. جمعی از دانشمندان و مشاهیر از این سرزمین ظهور کرده بنسبت اسکافی معروف شده اند. رجوع به اسکاف بنی جنید شود
پاک گردانیدن از ننگ و عار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تنزیه و پاک گردانیدن کسی را از چیزی که از آن ننگ دارد. (از اقرب الموارد) : انکاف اﷲ سبحانه، تنزیهه و تقدیسه عن الانداد. (منتهی الارب). انکفه اﷲ، ای نزهه و قدسه. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) : انکاف خدای سبحانه، تنزیه و تقدیس ذات او تعالی از انداد. (یادداشت مؤلف) ، ترنجیده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انقباض. (از اقرب الموارد) ، لاغر گشتن اسب، گرد آمدن مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
پاک گردانیدن از ننگ و عار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تنزیه و پاک گردانیدن کسی را از چیزی که از آن ننگ دارد. (از اقرب الموارد) : انکاف اﷲ سبحانه، تنزیهه و تقدیسه عن الانداد. (منتهی الارب). انکفه اﷲ، ای نزهه و قدسه. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) : انکاف خدای سبحانه، تنزیه و تقدیس ذات او تعالی از انداد. (یادداشت مؤلف) ، ترنجیده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انقباض. (از اقرب الموارد) ، لاغر گشتن اسب، گرد آمدن مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
ظ. مصحف چکاد، رجوع به سپکار شود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سر کوه و قلۀ کوه. (برهان) (آنندراج). سر کوه. (اوبهی)، فرق سر. (برهان) (آنندراج). میان سر. (اوبهی)
ظ. مصحف چکاد، رجوع به سپکار شود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سر کوه و قلۀ کوه. (برهان) (آنندراج). سر کوه. (اوبهی)، فرق سر. (برهان) (آنندراج). میان سر. (اوبهی)