افتادن، افتدن، فتیدن، فتادن، افتیدن، فتدن از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن بی استفاده در جایی رها شدن، بستری یا زمین گیر شدن وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن سقط شدن جنین
افتادن، اُفتَدَن، فُتیدَن، فُتادَن، اُفتیدَن، فُتِدَن از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن بی استفاده در جایی رها شدن، بستری یا زمین گیر شدن وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن سقط شدن جنین
نعت فاعلی ازاوبردن به معنی بلعکننده. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، سخت تر و محکم تر. (منتهی الارب). محکمتر و استوارتر. (غیاث) : خذ الامر بالاوثق، ای بالاشد الاحکم. (المنجد)
نعت فاعلی ازاوبردن به معنی بلعکننده. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، سخت تر و محکم تر. (منتهی الارب). محکمتر و استوارتر. (غیاث) : خذ الامر بالاوثق، ای بالاشد الاحکم. (المنجد)