قومی است از عرب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، حالات و احوال. (ناظم الاطباء). - اوقات سیاه کردن و پوچ کردن و پوچ شدن، کنایه از اوقات ضایع کردن و شدن. (آنندراج) : اوقات خود زمشق پریشان سیاه کرد خطی که نسخه ز ان خط شبرنگ برنداشت. صائب (از آنندراج). اوقات خود بفکر عصا پوچ میکنی در وادیی که رو بقفا میتوان شدن. صائب. - اوقات کسی تلخ شدن، اندوهناک گشتن. گرفتگی پیدا کردن. ، معاش و گذران. (ناظم الاطباء). - اوقات گذاری، وظیفه و مدد معاش و وجه گذران. (ناظم الاطباء). رجوع به وقت شود، جمع واژۀ اوقه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اوقه شود
قومی است از عرب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، حالات و احوال. (ناظم الاطباء). - اوقات سیاه کردن و پوچ کردن و پوچ شدن، کنایه از اوقات ضایع کردن و شدن. (آنندراج) : اوقات خود زمشق پریشان سیاه کرد خطی که نسخه ز ان خط شبرنگ برنداشت. صائب (از آنندراج). اوقات خود بفکر عصا پوچ میکنی در وادیی که رو بقفا میتوان شدن. صائب. - اوقات کسی تلخ شدن، اندوهناک گشتن. گرفتگی پیدا کردن. ، معاش و گذران. (ناظم الاطباء). - اوقات گذاری، وظیفه و مدد معاش و وجه گذران. (ناظم الاطباء). رجوع به وقت شود، جَمعِ واژۀ اوقه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اوقه شود
وتدها، هفت تنان، هفت مردان، جمع واژۀ وتد برای مثال هفت فرزند تو که اوتادند / هر یکی غوث هفت کشور باد ی قطبشان صدر صفۀ ملکوت / که مقامش ز عرش برتر باد (عراقی - ۱۱۸)
وتدها، هفت تنان، هفت مردان، جمعِ واژۀ وَتَد برای مثال هفت فرزند تو که اوتادند / هر یکی غوث هفت کشور باد ی قطبشان صدر صفۀ ملکوت / که مقامش ز عرش برتر باد (عراقی - ۱۱۸)
قریه ای است بزرگ ازناحیۀ حلب از نواحی عزاز و یاقوت گوید در عصر ما جمعی بدان منسوبند از جمله ابوالحسن علی بن الحسن الأرفادی، یکی از فقهای شیعه مقیم مصر. (معجم البلدان). در قاموس کتاب مقدس آمده: ارفاد (حصاردار) (اشعیا 10:9) شهری است در سوریه که همواره با حماه و گاهی با دمشق و صیدون ذکر میشود. جدیداً بتوسط علمای معرفهالارض محل آن در تل ّ ارفاد که سه فرسخ از حلب دور است، پیدا شده. این محل سابقاً دارای اهمیت بوده و چندین بار دستخوش غارت آشوریان شده است (ارمیا 49:23، اشعیا36:19 و 37:13 و دوم پادشاهان 18:34) و رجوع به ارواد و المعرب جوالیقی (چ احمد محمد شاکر ص 29) شود
قریه ای است بزرگ ازناحیۀ حلب از نواحی عزاز و یاقوت گوید در عصر ما جمعی بدان منسوبند از جمله ابوالحسن علی بن الحسن الأرفادی، یکی از فقهای شیعه مقیم مصر. (معجم البلدان). در قاموس کتاب مقدس آمده: ارفاد (حصاردار) (اشعیا 10:9) شهری است در سوریه که همواره با حماه و گاهی با دمشق و صیدون ذکر میشود. جدیداً بتوسط علمای معرفهالارض محل آن در تل ّ ارفاد که سه فرسخ از حلب دور است، پیدا شده. این محل سابقاً دارای اهمیت بوده و چندین بار دستخوش غارت آشوریان شده است (ارمیا 49:23، اشعیا36:19 و 37:13 و دوم پادشاهان 18:34) و رجوع به ارواد و المعرب جوالیقی (چ احمد محمد شاکر ص 29) شود
جمع واژۀ صفاد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ صفاد، بمعنی بندیا قید یا غل. (قطر المحیط). زنجیرها و قیدها. (غیاث). بندها که بر پای نهند. (لغت خطی). دوالها و زنجیرها که به آن اسیر را بندند. (آنندراج) : نک شیاطین کسب و خدمت میکنند دیگران بسته به اصفادند و بند. مولوی. و رجوع به صفاد شود.
جَمعِ واژۀ صِفاد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ صفاد، بمعنی بندیا قید یا غل. (قطر المحیط). زنجیرها و قیدها. (غیاث). بندها که بر پای نهند. (لغت خطی). دوالها و زنجیرها که به آن اسیر را بندند. (آنندراج) : نک شیاطین کسب و خدمت میکنند دیگران بسته به اصفادند و بند. مولوی. و رجوع به صفاد شود.
جمع وتد، میخ ها، دستگیران پیران دستگیر، بنیادیان که چهار تنند و هر کدام یکی از ستون های چهار گانه جهان را نگاهدارنده جمع وتد. میخها، وتدهای عروض و آنها سه اند: مقرون مفروق مجتمع، پیشوایان طریقت، چهارتن از بزرگان که در چهار جهت دنیا باشند و بمنزله چهار رکن عالمند
جمع وتد، میخ ها، دستگیران پیران دستگیر، بنیادیان که چهار تنند و هر کدام یکی از ستون های چهار گانه جهان را نگاهدارنده جمع وتد. میخها، وتدهای عروض و آنها سه اند: مقرون مفروق مجتمع، پیشوایان طریقت، چهارتن از بزرگان که در چهار جهت دنیا باشند و بمنزله چهار رکن عالمند