جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اصفاد

اصفاد

اصفاد
بند کردن، کسی را زندانی کردن، عطا دادن، بخشیدن چیزی به کسی
اصفاد
فرهنگ فارسی عمید

اصفاد

اصفاد
بستن. محکم کردن. (از قطر المحیط). محکم کردن و قید نمودن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بند سخت برنهادن. (آنندراج). سخت بند برنهادن. (لغت خطی).
لغت نامه دهخدا

اصفاد

اصفاد
جَمعِ واژۀ صِفاد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ صفاد، بمعنی بندیا قید یا غل. (قطر المحیط). زنجیرها و قیدها. (غیاث). بندها که بر پای نهند. (لغت خطی). دوالها و زنجیرها که به آن اسیر را بندند. (آنندراج) :
نک شیاطین کسب و خدمت میکنند
دیگران بسته به اصفادند و بند.
مولوی.
و رجوع به صفاد شود.
لغت نامه دهخدا

اصفاق

اصفاق
در فراز کردن، فراز آمدن مردم گرد آمدن مردم، پریشان شدن
اصفاق
فرهنگ لغت هوشیار