جدول جو
جدول جو

معنی اوغاد

اوغاد((اَ یا اُ))
جمع وغد، کم خردان، ابلهان
تصویری از اوغاد
تصویر اوغاد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اوغاد

اوغاد

اوغاد
جَمعِ واژۀ وَغْد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (از اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ وَغْد، به معنی ناکس و فرومایه:
فمتی تقر العین من ولدالزنا
و متی تطیب شمائل الاوغاد.
(جهانگشای جوینی).
رجوع به وغد شود، از پای درآوردن، دور گردانیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

اولاد

اولاد
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی در مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
اولاد
فرهنگ نامهای ایرانی

اوتاد

اوتاد
جمع وتد، میخ ها، دستگیران پیران دستگیر، بنیادیان که چهار تنند و هر کدام یکی از ستون های چهار گانه جهان را نگاهدارنده جمع وتد. میخها، وتدهای عروض و آنها سه اند: مقرون مفروق مجتمع، پیشوایان طریقت، چهارتن از بزرگان که در چهار جهت دنیا باشند و بمنزله چهار رکن عالمند
فرهنگ لغت هوشیار