جمع واژۀ وضع. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). حالها. (آنندراج). احوال. رجوع به وضع شود. - اوضاع زندگی، اسباب زندگی و برگ و ساز. (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ وضع. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). حالها. (آنندراج). احوال. رجوع به وضع شود. - اوضاع زندگی، اسباب زندگی و برگ و ساز. (ناظم الاطباء)
جمع واژۀ وضم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بمعنی تخته و بوریا و مانند آن که بروی گوشت نهند تا خاک آلود نگردد. رجوع به وضم شود، گول سست اندام و ناکس و فرومایه، شتر سطبر توانا. (آنندراج) ، اوغاب البیت، خنورهای خانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وغب شود
جَمعِ واژۀ وَضَم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بمعنی تخته و بوریا و مانند آن که بروی گوشت نهند تا خاک آلود نگردد. رجوع به وضم شود، گول سست اندام و ناکس و فرومایه، شتر سطبر توانا. (آنندراج) ، اوغاب البیت، خنورهای خانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وغب شود