- اهوال
- جمع هول، ترس ها: از کارهای سهمگین جمع هول ترسها بیمها
معنی اهوال - جستجوی لغت در جدول جو
- اهوال
- هول ها، خوف ها، هراس ها، ترس ها، بیم ها، جمع واژۀ هول
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع حول، حال، حویل
جمع خال، دایی ها کاکویگان جمع خال دائیان دائیها برادران مادر
جمع زوال، شگفت آفرینان، شوخمردان، دلیران، چرغان
سرگذشت، چگونگی
داراک، دارایی، دارایی ها
دراز کردن چیزی را
بانگیدن، نازیدن نازش، بارنهادن، آزمندیدن، پر فرزندی
جمع قول، سخنها، گفتارها
جمع غول، دیوان بیابانی جمع غول
جمع مال
جمع هور، دریاچه های فراخ
فرو گذاشتن، بخود واگذاشتن، چیزی را رها کردن
نو ماهی به ماه نو نگریستن دیدن ماه نو
مال ها، دارایی ها، جمع واژۀ مال
غول ها، آغل ها، غارها، جمع واژۀ غول
حال ها، کیفیت حال و وضع کسی یا جایی، اوضاع معیشت، کار و بار، جمع واژۀ حال
وقایع، پیشامدها
شرح حال، سرگذشت زندگی
سال ها، جمع واژۀ حول
وقایع، پیشامدها
شرح حال، سرگذشت زندگی
سال ها، جمع واژۀ حول
خال ها، دایی ها، برادران مادر، جمع واژۀ خال
قول ها، قلب سپاه در میدان جنگ ها، جمع واژۀ قول
جمع حال، حال ها، وضع ها، چگونگی مزاج، کار و بار، سرگذشت
جمع خال، داییان، دایی ها، برادران مادر
جمع قول، گفتارها
جمع هواء، آرزوها، میل ها
جمع مال، خواسته ها، مال ها
حیران، واله، شیفته
فروگذاشتن، واگذاشتن، در کاری یا دربارۀ چیزی سستی و تنبلی و سهل انگاری کردن
خوارتر
افتادن، دراز شدن، دراز کردن، فرود آمدن، پرویش، نشان دادن، جمع هوی، کامها، خواستها، خواهشها، جمع هوا، آرزوهای نفس
هواها، میلهای نفس، هوس ها، خواسته های نفس، جمع واژۀ هوا