جدول جو
جدول جو

معنی اهوال - جستجوی لغت در جدول جو

اهوال
جمع هول، ترس ها: از کارهای سهمگین جمع هول ترسها بیمها
تصویری از اهوال
تصویر اهوال
فرهنگ لغت هوشیار
اهوال
هول ها، خوف ها، هراس ها، ترس ها، بیم ها، جمع واژۀ هول
تصویری از اهوال
تصویر اهوال
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احوال
تصویر احوال
جمع حول، حال، حویل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخوال
تصویر اخوال
جمع خال، دایی ها کاکویگان جمع خال دائیان دائیها برادران مادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازوال
تصویر ازوال
جمع زوال، شگفت آفرینان، شوخمردان، دلیران، چرغان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احوال
تصویر احوال
سرگذشت، چگونگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اموال
تصویر اموال
داراک، دارایی، دارایی ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اطوال
تصویر اطوال
دراز کردن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعوال
تصویر اعوال
بانگیدن، نازیدن نازش، بارنهادن، آزمندیدن، پر فرزندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقوال
تصویر اقوال
جمع قول، سخنها، گفتارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغوال
تصویر اغوال
جمع غول، دیوان بیابانی جمع غول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اموال
تصویر اموال
جمع مال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهوار
تصویر اهوار
جمع هور، دریاچه های فراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهمال
تصویر اهمال
فرو گذاشتن، بخود واگذاشتن، چیزی را رها کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهلال
تصویر اهلال
نو ماهی به ماه نو نگریستن دیدن ماه نو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اموال
تصویر اموال
مال ها، دارایی ها، جمع واژۀ مال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغوال
تصویر اغوال
غول ها، آغل ها، غارها، جمع واژۀ غول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احوال
تصویر احوال
حال ها، کیفیت حال و وضع کسی یا جایی، اوضاع معیشت، کار و بار، جمع واژۀ حال
وقایع، پیشامدها
شرح حال، سرگذشت زندگی
سال ها، جمع واژۀ حول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخوال
تصویر اخوال
خال ها، دایی ها، برادران مادر، جمع واژۀ خال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقوال
تصویر اقوال
قول ها، قلب سپاه در میدان جنگ ها، جمع واژۀ قول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احوال
تصویر احوال
جمع حال، حال ها، وضع ها، چگونگی مزاج، کار و بار، سرگذشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخوال
تصویر اخوال
جمع خال، داییان، دایی ها، برادران مادر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقوال
تصویر اقوال
جمع قول، گفتارها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اهواء
تصویر اهواء
جمع هواء، آرزوها، میل ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اهمال
تصویر اهمال
((اِ))
فرو گذاشتن، سرسری کاری را انجام دادن، بی پروایی کردن، سهل انگاری، جمع اهمالات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اموال
تصویر اموال
جمع مال، خواسته ها، مال ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اهوار
تصویر اهوار
حیران، واله، شیفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اهمال
تصویر اهمال
فروگذاشتن، واگذاشتن، در کاری یا دربارۀ چیزی سستی و تنبلی و سهل انگاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوال
تصویر هوال
(پسرانه)
خبر، رفیق (نگارش کردی: ههوا)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اهول
تصویر اهول
خوارتر
فرهنگ لغت هوشیار
افتادن، دراز شدن، دراز کردن، فرود آمدن، پرویش، نشان دادن، جمع هوی، کامها، خواستها، خواهشها، جمع هوا، آرزوهای نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهوا
تصویر اهوا
هواها، میلهای نفس، هوس ها، خواسته های نفس، جمع واژۀ هوا
فرهنگ فارسی عمید