جمع واژۀ مال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). املاک و اسباب و امتعه و کالا و دولت و ثروت و هر چیزی که کسی مالک و دارا باشد. (ناظم الاطباء). خواسته ها. مالها. (فرهنگ فارسی معین) : کدخدای اعمال و اموال و تدبیر بر این جمله است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 394). اموال بسیار در عمارت آن صرف کرد. (ترجمه تاریخ یمینی). اموال و اسلحۀ ایشان که کابراً عن کابر بل کافراً من کافر میراث رسیده بود بغنیمت بیاوردند. (ترجمه تاریخ یمینی). او رابشکست و اموال و رحال و اثقال او برگرفت. (ترجمه تاریخ یمینی). بر ملک فارس مستولی شد و اموال و معاملات بستد. (ترجمه تاریخ یمینی). و رجوع به مال شود