معنی اموال - جستجوی لغت در جدول جو

اموال

تصویری از اموال — تصویر اموال

فرهنگ فارسی عمید

اموال

لغت نامه دهخدا

اموال

تصویری از اموال — تصویر اموال

فرهنگ لغت هوشیار

اموال

تصویری از اموال — تصویر اموال

فرهنگ فارسی معین

اموال

تصویری از اموال — تصویر اموال

فرهنگ واژه فارسی سره

اموال

فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از امهال — تصویر امهال

مهلت دادن، زمان دادن، فرصت دادن، سستی و کاهلی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اغوال — تصویر اغوال

غول ها، آغل ها، غارها، جمع واژۀ غول

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اموات — تصویر اموات

میت ها، مرده ها، جمع واژۀ میت

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از امثال — تصویر امثال

مثل، جمع مثل، مثل، داستان

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از املال — تصویر املال

ملول کردن، به ستوه آوردن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از احوال — تصویر احوال

حال ها، کیفیت حال و وضع کسی یا جایی، اوضاع معیشت، کار و بار، جمع واژۀ حال
وقایع، پیشامدها
شرح حال، سرگذشت زندگی
سال ها، جمع واژۀ حول

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اخوال — تصویر اخوال

خال ها، دایی ها، برادران مادر، جمع واژۀ خال

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از امسال — تصویر امسال

سال حاضر، سال جاری

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اهوال — تصویر اهوال

جمع هول، ترس ها: از کارهای سهمگین جمع هول ترسها بیمها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از امعال — تصویر امعال

شتابانیدن دور کردن از نیاز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از امغال — تصویر امغال

شیر به شیر زاییدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از امکال — تصویر امکال

ترکی زنخدان

فرهنگ لغت هوشیار

به ستوه آوردن ستوهاندن، دراز شدن راس (سفر)، تنگدل گرداندن، فروخواندن، بر نوشتن، نان پختن: بر ریگ گرم سنگک پختن بستوه آوردن ملول کردن ستوه کردن، ملول کردن، به ستوه آوردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اموات — تصویر اموات

جمع میت، مردگان، درگذشتگان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از امواج — تصویر امواج

جمع موج، کوههای آب، خیزابها، موجها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از امحال — تصویر امحال

خشک شدن سال خشک شدن زمین

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از امهال — تصویر امهال

زمان دادن، فرصت دادن

فرهنگ لغت هوشیار

بچه افکندن افگانگی (آفگانه بچه نارس که بیفتد)، پیخال افکندن (پیخال فضله مرغان راگویند، برآوردن بارآوردن درخت، دوشیدن همه شیر را، تباه کردن دارایی را ول گساریدن (گساریدن مصرف کردن) ول هزینگی (ولخرجی)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از امیال — تصویر امیال

جمع میل

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از امثال — تصویر امثال

مثلها، مانندها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اغوال — تصویر اغوال

جمع غول، دیوان بیابانی جمع غول

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اقوال — تصویر اقوال

جمع قول، سخنها، گفتارها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اعوال — تصویر اعوال

بانگیدن، نازیدن نازش، بارنهادن، آزمندیدن، پر فرزندی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اطوال — تصویر اطوال

دراز کردن چیزی را

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ازوال — تصویر ازوال

جمع زوال، شگفت آفرینان، شوخمردان، دلیران، چرغان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اخوال — تصویر اخوال

جمع خال، دایی ها کاکویگان جمع خال دائیان دائیها برادران مادر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از احوال — تصویر احوال

جمع حول، حال، حویل

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از امثال — تصویر امثال

همانند

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از احوال — تصویر احوال

سرگذشت، چگونگی

فرهنگ واژه فارسی سره