جدول جو
جدول جو

معنی انگل - جستجوی لغت در جدول جو

انگل
مرد ناشناس، گستاخ، سرخر، موی دماغ، طفیلی، سربار
تصویری از انگل
تصویر انگل
فرهنگ لغت هوشیار
انگل
جانداری که تمام یا قسمتی از عمرش را به موجود دیگری بچسبد و از جسم او غذا دریافت کند، پارازیت، کنایه از کسی که سربار سایرین شود و به هزینۀ دیگران روز بگذراند، طفیلی
انگله، دکمه، منگوله، حلقه، جادکمه، انگول، انگیل
تصویری از انگل
تصویر انگل
فرهنگ فارسی عمید
انگل
((اَ گُ))
انگشت، اصبع
تصویری از انگل
تصویر انگل
فرهنگ فارسی معین
انگل
((اَ گَ))
گیاه یا جانوری که تمام یا قسمتی از عمرش را به موجود دیگری بچسبد و از جسم او تغذیه کند، موجود زنده ای که روی پوست، داخل بدن انسان یا حیوانی زندگی کند، طفیلی، سرخر، مزاحم، سربار
تصویری از انگل
تصویر انگل
فرهنگ فارسی معین
انگل
انگشت دست
تصویری از انگل
تصویر انگل
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

حالت و چگونگی موجودات و اشخاصی که زندگی را بطور طفیلی میگذرانند طفیلی شدن، حالت کسانی که در جامعه سر بار دیگرانند، طفیلی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگله
تصویر انگله
تکمه دگمه گوی گریبان انگل عروه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگلک
تصویر انگلک
انگشت کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگله
تصویر انگله
دکمه، منگوله، حلقه، جادکمه، انگل، انگول، انگیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگلک
تصویر انگلک
((اَ گُ لَ))
انگشت کوچک
فرهنگ فارسی معین
паразитический
دیکشنری فارسی به روسی
паразитичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
أولويّةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شنگل
تصویر شنگل
(پسرانه)
شوخ، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هند و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ازگل
تصویر ازگل
ازگیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنگل
تصویر بنگل
بوته و درخت گل، ثمر بوته گل، میوه بن چتلاقوچ چاتلانقوش
فرهنگ لغت هوشیار