کسی را گویند که صحبت او مکروه طبیعت باشد. (برهان قاطع) (هفت قلزم). کسی که صبحت او مکروه طبیعت باشد و او در اختلاط و مصاحبت ابرام و اصرار نماید. (آنندراج) (از انجمن آرا). مرد ناشناس گستاخ. (ناظم الاطباء). سرخر. موی دماغ. طفیلی. سربار. (یادداشت مؤلف) : دل بغم گفتا که انگل وا شود غم دلم را دوستداری می کند. ملا محیی (از انجمن آرا) (از آنندراج). - انگل کسی شدن، بار بی فائده او گشتن. (یادداشت مؤلف).