جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با انگلک

انگلک

انگلک
مصغر انگل. اَنگُل، انگشت کوچک. رجوع به انگل و انگولک کردن شود
لغت نامه دهخدا

انگلی

انگلی
حالت و چگونگی موجودات و اشخاصی که زندگی را بطور طفیلی میگذرانند طفیلی شدن، حالت کسانی که در جامعه سر بار دیگرانند، طفیلی شدن
فرهنگ لغت هوشیار

انگژک

انگژک
انگژ، بیل پهن که با آن زمین را هموار کنند، آلتی آهنی که پیلبانان با آن پیل را می رانند، کجک
انگژک
فرهنگ فارسی عمید