جدول جو
جدول جو

معنی انهاج - جستجوی لغت در جدول جو

انهاج
(اِ تِ طَ)
پیدا و روشن گردانیدن راه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، رانده شدن و شکسته شدن. (ناظم الاطباء) : هضم الشی ٔ فانهضم، ای دفعه عن موضعه و کسره. (ناظم الاطباء) ، انضمام. انهضم الشی ٔ، انضم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
انهاج
آشکار شدن راه
تصویری از انهاج
تصویر انهاج
فرهنگ لغت هوشیار
انهاج
((اِ))
راه پیدا کردن، پیدا و گشاده شدن راه
تصویری از انهاج
تصویر انهاج
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انضاج
تصویر انضاج
پختن، پختن گوشت یا میوه، رسانیدن میوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انهار
تصویر انهار
نهرها، جوی ها، رودخانه ها، جمع واژۀ نهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتاج
تصویر انتاج
به نتیجه آوردن و نتیجه گرفتن از چیزی، فرارسیدن هنگام زاییدن دام ها، زایش شتر، گاو، گوسفند و نتیجه دادن آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتهاج
تصویر انتهاج
راه روشن و آشکار جستن، راه جستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منهاج
تصویر منهاج
راه راست، راه روشن و آشکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انهاض
تصویر انهاض
برخیزاندن، برانگیختن
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان بخش افجۀ شهرستان تهران با 196 تن سکنه. آب آن از رود خانه افجه و محصول آن غلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) ، احتکار. حکره. (یادداشت مؤلف) ، کرایۀ انبار. کرایۀ کالای بانبار سپرده. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
زاییدن و بچه آوردن: انتجت الناقه (مجهولاً) ، زایید آن ماده شتر و بچه آورد. (از منتهی الارب) (ازناظم الاطباء). بچه آوردن و زاییدن ناقه. (آنندراج) ، برگزیدن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). برگزیدن. (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). انتخاب. (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
جمع نهی، تالاب ها آبگیرها استخرها پیام رسانی، آگاهاندن، پیشنهاد کردن آگاه کردن اطلاع دادن خبر دادن، رسانیدن پیغام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهاج
تصویر منهاج
راه روشن، راه راست و گشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشاج
تصویر انشاج
جمع نشج، آبراهه ها
فرهنگ لغت هوشیار
پختن گوشت، رساندن میوه، استوار کردن پخش گوشت و جز آنرا، رسانیدن میوه را، صلاحیت پیدا کردن خلط فاسد جهت دفع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهاب
تصویر انهاب
به غارت و یغما دادن مال، به باد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
فرا رسیدن زهش، بازیافت، فرآوری انتاج منطقی باز یافت کرویزی (کرویز منطق) سپس اندیشی (محمود هومن تاریخ فلسفه دفتر دویم رویه 88) فرا رسیدن هنگام زایش و گل، نتیجه گرفتن از چیزی، نتیجه گرفتن از مقدمات منطقی، جمع انتاجات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارهاج
تصویر ارهاج
درخش پیاپی، بی آرام کردن، برانگیختن گرد، باریدن باران گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهاد
تصویر انهاد
بر آمدن پستان، بزرگ شمردن، لبریزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انباج
تصویر انباج
درهم و بر هم گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتهاج
تصویر انتهاج
راه صحیح را پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایهاج
تصویر ایهاج
آتش افروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انساج
تصویر انساج
جمع سنج، بافت ها تار و پودها جمع نسج بافتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهراج
تصویر انهراج
مست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهاض
تصویر انهاض
برانگیختن، برخیزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهار
تصویر انهار
جوی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتاج
تصویر انتاج
((اِ))
نتیجه دادن، نتیجه گرفتن، زمان زایمان چهارپایان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انهاض
تصویر انهاض
((اِ))
تحریک کردن، برانگیختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انهار
تصویر انهار
جمع نهر، جوی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انهاب
تصویر انهاب
((اِ))
به غارت دادن، به تاراج دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انهاء
تصویر انهاء
((اِ))
آگاه کردن، رسانیدن خبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتهاج
تصویر انتهاج
راه جستن، در راه روشن رفتن، سلوک، روش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انضاج
تصویر انضاج
((اِ))
پختن گوشت و جز آن را، رسانیدن میوه را، در پزشکی صلاحیت پیدا کردن خلط فاسد جهت دفع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منهاج
تصویر منهاج
((مِ))
راه، راه آشکار، جمع مناهج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انهار
تصویر انهار
رودها
فرهنگ واژه فارسی سره