جدول جو
جدول جو

معنی انهاج

انهاج((اِ))
راه پیدا کردن، پیدا و گشاده شدن راه
تصویری از انهاج
تصویر انهاج
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انهاج

انهاج

انهاج
پیدا و روشن گردانیدن راه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، رانده شدن و شکسته شدن. (ناظم الاطباء) : هضم الشی ٔ فانهضم، ای دفعه عن موضعه و کسره. (ناظم الاطباء) ، انضمام. انهضم الشی ٔ، انضم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

ارهاج

ارهاج
درخش پیاپی، بی آرام کردن، برانگیختن گرد، باریدن باران گرفتن
ارهاج
فرهنگ لغت هوشیار

انتاج

انتاج
فرا رسیدن زهش، بازیافت، فرآوری انتاج منطقی باز یافت کرویزی (کرویز منطق) سپس اندیشی (محمود هومن تاریخ فلسفه دفتر دویم رویه 88) فرا رسیدن هنگام زایش و گل، نتیجه گرفتن از چیزی، نتیجه گرفتن از مقدمات منطقی، جمع انتاجات
فرهنگ لغت هوشیار