- انظام
- به گونه رمن رشته توده ریگ
معنی انظام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اتمام، پایان، سرانجام، اعمال، ایفا، ختم شدن، آخر، اجرا
دیدگان
به سامان بنظم و ترتیب
بزرگ گردانیدن، بزرگ داشتن، عظمت گذاشتن
انتها، آخرهرکار، اتمام کار، آخر کار، فرجام، پایان
بدن و تن، کالبد، جسم
نظم داشتن
هنگام
نعمت دادن، افزودن، بخشیدن چیزی به کسی از راه نیکوکاری
ستم کشیدن ستم پذیری ظلم را تحمل کردن
جمع نظر، نگاهها، نظرها، دیده ها، بینشها، افکار مهلت دادن مهلت دادن
ستم کشیدن، تحمل کردن
اجرا کردن، پایان، آخر، عاقبت
جمع واژۀ نجم، ستارگان
انجام دادن: اجرا کردن، پایان دادن، به پایان رساندن، سامان دادن
انجام شدن: به پایان رسیدن، تمام شدن
انجام یافتن: پایان یافتن، به پایان رسیدن
جمع واژۀ نجم، ستارگان
انجام دادن: اجرا کردن، پایان دادن، به پایان رساندن، سامان دادن
انجام شدن: به پایان رسیدن، تمام شدن
انجام یافتن: پایان یافتن، به پایان رسیدن
هنگام، وقت، زمان، موقع، فصل، گاه
نعمت دادن، بخشیدن چیزی به کسی از راه نیکوکاری، بخشش شخص بزرگ به کوچک تر از خود
تن، بدن، جسم، قد و قامت، در علم زیست شناسی عضو بدن، عضوی که ظاهر باشد، کنایه از قاعده و روش صحیح، کنایه از کار آراسته و بانظام
اندام دادن: کنایه از آراستن، نظم و ترتیب دادن
اندام دادن: کنایه از آراستن، نظم و ترتیب دادن
بزرگ گردانیدن، بزرگ شمردن، بزرگداشت، به بزرگی ستودن
چارپایان، ستور چرنده، جمع واژۀ نعم
ششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۶۵ آیه
ششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۶۵ آیه
در رشته کشیده شدن مروارید، منظم شدن، نظم داشتن، آراستگی، نظم و ترتیب
هنگام
تن، بدن، قد و قامت، هر یک از اعضای بدن، عضو
اندام تناسلی: قسمت های دستگاه تناسلی جانوران که در عمل جفت گیری و تولید مثل شرکت دارند
اندام حسی: هر یک از اندام های تخصصی مانند، چشم، گوش، زبان و مانند آن
اندام تناسلی: قسمت های دستگاه تناسلی جانوران که در عمل جفت گیری و تولید مثل شرکت دارند
اندام حسی: هر یک از اندام های تخصصی مانند، چشم، گوش، زبان و مانند آن
پایان، انتها
جمع نظر، نگاه ها
دستگاه، سازگان، سامانه
مردم، مخلوقات، آفریده شدگان
دستگاه سیاسی، حکومت مثلاً نظام شاهنشاهی، اصول و قواعدی که چیزی بر اساس آن ها نهاده شده است مثلاً نظام آموزشی، سپاه، ارتش، آراستگی، نظم، نظم، شعر
نظم دادن و آراستن، روش، رویه
آفریدگان، مخلوق