انعام انعام نعمت دادن، بخشیدن چیزی به کسی از راه نیکوکاری، بخشش شخص بزرگ به کوچک تر از خود فرهنگ فارسی عمید
انعام انعام چارپایان، ستور چرنده، جمعِ واژۀ نَعَمششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۶۵ آیه فرهنگ فارسی عمید
انعام انعام جَمعِ واژۀ نَعَم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چهارپایان. (غیاث اللغات). فارسیان بجای مفرد استعمال کنند. (آنندراج) : در جهان ِ مرده شان آرام نیست کاین علف جز لایق انعام نیست. مولوی (مثنوی چ نیکلسون دفتر 5 ص 228). گر عاقل و هشیاری وز دل خبری داری تا آدمیت خوانند ورنه کم از انعامی. سعدی. نیست انعام خدا روزی انعامی چند نشود خاصۀ حق ماحضر عامی چند. طاهرنصیرآبادی (از آنندراج). و رجوع به نعم شود، نرمتر. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا