جدول جو
جدول جو

معنی انشاء - جستجوی لغت در جدول جو

انشاء(اِ)
آفرینش. ایجاد:
ز گوهر دان نه از هستی فزونی اندرین معنی
که جز یک چیز را یک چیز نبود علت انشا.
ناصرخسرو.
لغت نامه دهخدا
انشاء(اِزْ)
بیرون آمدن از چیزی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
انشاء
جمع نشؤ، پروردگان، بالیدگان
تصویری از انشاء
تصویر انشاء
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انشواء
تصویر انشواء
آفریدن، سخن نوشتن، بریان شدن، کباب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
افزون کردن، گوالیدن، نمو کردن، سخن چینی، جمع نم، سخن چینان، فاش کردن سخن بطرز سخن چینی، نمو دادن، گوالانیدن، بالیدگی، سخنی را فاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشاب
تصویر انشاب
بند آوردن، آویزاندن آویزان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشاج
تصویر انشاج
جمع نشج، آبراهه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشاد
تصویر انشاد
تعریف کردن گشمده را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشار
تصویر انشار
زنده گرداندن زدگی بخشاندن برانگیختن چون باد زنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
از جای برداشتن، بلند نشاندن بلند نهادن، به هم پیوستن چون استخوان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشاص
تصویر انشاص
برکندن دور کردن از خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشاط
تصویر انشاط
فربه گردانیدن علف ستور را، گشادن گره، استوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشاع
تصویر انشاع
دارو چکاندن: در بینی درکام فرو خواندن: سخن را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاء
تصویر انقاء
جمع نقو، بر استخوان ها، برگزیدن، پاکیزه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
راس گری (راس سفر) بسیار راسی، هسته دار شدن، روا کردن نیاز، فربه گرداندن جمع نوع سقوط ستاره یکی از منازل بیست و هشت گانه و طلوع رقیب آن از مشرق. توضیح تازیان می پنداشتند که هر گاه ستاره ای از منزلی ساقط شود و ستاره دیگر در مقابل طلوع کند ناچار باران و باد و گرما و یا سرما خواهد آمد. یا علم انواء. یکی از علوم عهد جاهلیت عرب بود هوا شناسی از روی سقوط ستاره
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نهی، تالاب ها آبگیرها استخرها پیام رسانی، آگاهاندن، پیشنهاد کردن آگاه کردن اطلاع دادن خبر دادن، رسانیدن پیغام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انزاء
تصویر انزاء
بر جهانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتاء
تصویر انتاء
درنگ کردن، واپس ماندن، سپس ماندن، درنگیدن، شکستن بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثاء
تصویر انثاء
ننگ داشتن، دشیاد، غیبت کردن، آک بر شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخاء
تصویر انخاء
به خود نازیدن خود فروشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداء
تصویر انداء
افزون شدن، نمنا کاندن تر گرداندن بلند آوازگی
فرهنگ لغت هوشیار
پدر (کشیش)، راهنما، آگاهاندن، دوری، جدایی، راندن، جمع نباء، خبرها، آگاهیها، داستانها، خبر دادن، آگاهانیدن آگهی دادن، آگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاء
تصویر انجاء
رهانیدن رهایی دادن، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نحو، راه ها، سوی ها، روش ها، مانندها پیش آمدن، بر گردانیدن، پر خاشیدن جمع نحو. سویها گوشه ها، راهها روشها، مثلها مانندها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغشاء
تصویر اغشاء
پوشاندن، پوشانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انباء
تصویر انباء
((اِ))
خبر دادن، آگهی دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انباء
تصویر انباء
((اَ))
جمع نباء، خبرها، آگاهی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انماء
تصویر انماء
((اِ))
فاش کردن سخن به طرز سخن چینی، نمو دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انواء
تصویر انواء
جمع نوء، سقوط ستاره یکی از منازل بیست و هشت گانه و طلوع رقیب آن از مشرق. تازیان می پنداشتند که هرگاه ستاره ای از منزلی ساقط شود و ستاره دیگر در مقابل آن طلوع کند، ناچار باران و باد و گرما و یا سرما خواهد آمد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افشاء
تصویر افشاء
((اِ))
آشکار کردن، فاش نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارشاء
تصویر ارشاء
((اِ))
رشوه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احشاء
تصویر احشاء
آمار، شمار، دانشی که موضوع آن دسته بندی منظم امور اجتماعی است، جمع حشا، اندرونه، اعضای درونی بدن مانند، دل و جگر و معده و روده. احصائیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انهاء
تصویر انهاء
((اِ))
آگاه کردن، رسانیدن خبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منشاء
تصویر منشاء
آغازه، سرآغاز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انحاء
تصویر انحاء
روش ها
فرهنگ واژه فارسی سره