بدرود باش. خداحافظ. در وقت جدایی از دوستان و مسافرت میگویند یعنی وداع میکنم. (از ناظم الاطباء). رجوع به وداع و مجموعۀ مترادفات ص 155 شود: الوداع ای دوستان من مرده ام رخت بر چارم فلک بر برده ام. مولوی (مثنوی). الوداع ای خواجه کردی مرحمت کردی آزادم ز قید مظلمت. مولوی (مثنوی). الوداع ای زمان طاعت و خیر محفل ذکر و مجلس قرآن. سعدی
بدرود باش. خداحافظ. در وقت جدایی از دوستان و مسافرت میگویند یعنی وداع میکنم. (از ناظم الاطباء). رجوع به وداع و مجموعۀ مترادفات ص 155 شود: الوداع ای دوستان من مرده ام رخت بر چارم فلک بر برده ام. مولوی (مثنوی). الوداع ای خواجه کردی مرحمت کردی آزادم ز قید مظلمت. مولوی (مثنوی). الوداع ای زمان طاعت و خیر محفل ذکر و مجلس قرآن. سعدی
کسی که زمام اسب مخدوم خود یا کسی که اسب ویرا کرایه کرده و در دست گرفته راه برد آنکه سواره یا پیاده جلو مرکوب ارباب حرکت کند پیشرو. یا جلو داران، جمع جلودار، سربازانی که پیشتر از دیگر سربازان حرکت کنند طلایه طلایع پیشقراول
کسی که زمام اسب مخدوم خود یا کسی که اسب ویرا کرایه کرده و در دست گرفته راه برد آنکه سواره یا پیاده جلو مرکوب ارباب حرکت کند پیشرو. یا جلو داران، جمع جلودار، سربازانی که پیشتر از دیگر سربازان حرکت کنند طلایه طلایع پیشقراول