جدول جو
جدول جو

معنی اجودان

اجودان
آجودان، افسری که در خدمت افسر عالی رتبه باشد، آژان، مأمور پلیس
تصویری از اجودان
تصویر اجودان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اجودان

جاودان

جاودان
همیشه، دایم، هموار، باقی، پیوسته، ابدی، جاویدان، جاودانه
جاودان
فرهنگ لغت هوشیار

جاودان

جاودان
پاینده، پایدار، همیشگی، برای مِثال وصال او ز عمر جاودان بِه / خداوندا مرا آن دِه که آن بِه (حافظ - ۸۳۸)، تا همیشه، از مدت ها پیش، جاویدان
جاودان
فرهنگ فارسی عمید

آجودان

آجودان
افسری که در خدمت افسر عالی رتبه باشد، آژان، مأمور پلیس
آجودان
فرهنگ فارسی معین

آجودان

آجودان
افسری که در خدمت افسر بالاتر از خود، مامور اجرای دستورهای او است
آجودان
فرهنگ فارسی عمید

اسودان

اسودان
تثنیۀ اسود، سحاب اسول، ابر سست و فروهشته. ابر فروهشته بر زمین
لغت نامه دهخدا