جدول جو
جدول جو

معنی القاح - جستجوی لغت در جدول جو

القاح
آبستن کردن باردار کردن گشن دادن آبستن کردن گشن دادن باردار کردن بارور ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
القاح
آبستن کردن، باردار کردن، بارور ساختن
تصویری از القاح
تصویر القاح
فرهنگ فارسی عمید
القاح
((اِ))
آبستن کردن، جفت گیری
تصویری از القاح
تصویر القاح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دورکردن، دوررفتن، رنگ برداشتن، رسوا کردن پرده بر گرفتن از کار دیگران
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لوح، پلمه ها سلم ها جمع لوح. لوحها صفحه های فلزی سنگی یا چوبی، جزئی از بخش چهارم اقسام چهارگانه (آلات موسیقی) قدیم ایران و جزوی از سازهایی که برای هر صدا یک سیم دارند. در نوازندگی با الواح انگشتهای دست چپ بروی سیمها قرار نمیگیرد. در الواح برای ایجاد نغمه ثقیل کاسه بزرگ تنگ و از برای نغمه حاد مقابل آن لازم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الماح
تصویر الماح
نگریستن و زیرچشمی نگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از القان
تصویر القان
زود یاد گیری فراگیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از القاب
تصویر القاب
جمع لقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الباح
تصویر الباح
کلانسالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الحاح
تصویر الحاح
درخواست چیزی با التماس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاح
تصویر انقاح
پالایش سخن پالایش چامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایقاح
تصویر ایقاح
بیشرمیدن بی شرم گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الواح
تصویر الواح
لوح ها، چیزهای پهن، تختۀ کشتی ها، جمع واژۀ لوح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از القاب
تصویر القاب
لقب ها، اسامی غیر از نام اصلی که فردی به آن شهرت پیدا کند، جمع واژۀ لقب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الواح
تصویر الواح
جمع لوح، لوح ها، صفحه های فلزی، سنگی یا چوبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از القاب
تصویر القاب
جمع لقب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از القاء
تصویر القاء
((اِ))
یاد دادن، افکندن، انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الحاح
تصویر الحاح
((اِ))
اصرار کردن، پافشاری کردن، جمع الحاحات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الحاح
تصویر الحاح
در طلب چیزی اصرار و پافشاری کردن، خواستن چیزی با زاری و التماس، درخواست کردن
فرهنگ فارسی عمید
بارگیری، آموزاندن، یاد دادن، افکندن، رسانیدن، آموختن، فرازبان دادن، در افکندن، کسی را باشتباه افکندن بیفکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقاح
تصویر لقاح
بارور شدن، آبستن شدن، داخل شدن نطفۀ نر به ماده و به وجود آمدن سلول تخم، گرد درخت خرمای نر که با آن درخت خرمای ماده را بارور می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از القا
تصویر القا
مطلبی را به فکر یا ذهن کسی افکندن
القای شبهه: کسی را به اشتباه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لقاح
تصویر لقاح
نطفه را به ماده داخل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقاح
تصویر لقاح
((لِ))
آب نر، منی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لقاح
تصویر لقاح
((لَ))
آبستن شدن، بارور شدن
فرهنگ فارسی معین