- القاح
- آبستن کردن باردار کردن گشن دادن آبستن کردن گشن دادن باردار کردن بارور ساختن
معنی القاح - جستجوی لغت در جدول جو
- القاح
- آبستن کردن، باردار کردن، بارور ساختن
- القاح ((اِ))
- آبستن کردن، جفت گیری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دورکردن، دوررفتن، رنگ برداشتن، رسوا کردن پرده بر گرفتن از کار دیگران
جمع لوح، پلمه ها سلم ها جمع لوح. لوحها صفحه های فلزی سنگی یا چوبی، جزئی از بخش چهارم اقسام چهارگانه (آلات موسیقی) قدیم ایران و جزوی از سازهایی که برای هر صدا یک سیم دارند. در نوازندگی با الواح انگشتهای دست چپ بروی سیمها قرار نمیگیرد. در الواح برای ایجاد نغمه ثقیل کاسه بزرگ تنگ و از برای نغمه حاد مقابل آن لازم است
نگریستن و زیرچشمی نگاه کردن
زود یاد گیری فراگیری
جمع لقب
کلانسالی
درخواست چیزی با التماس
پالایش سخن پالایش چامه
بیشرمیدن بی شرم گشتن
لوح ها، چیزهای پهن، تختۀ کشتی ها، جمع واژۀ لوح
لقب ها، اسامی غیر از نام اصلی که فردی به آن شهرت پیدا کند، جمع واژۀ لقب
جمع لوح، لوح ها، صفحه های فلزی، سنگی یا چوبی
جمع لقب
در طلب چیزی اصرار و پافشاری کردن، خواستن چیزی با زاری و التماس، درخواست کردن
بارگیری، آموزاندن، یاد دادن، افکندن، رسانیدن، آموختن، فرازبان دادن، در افکندن، کسی را باشتباه افکندن بیفکندن
بارور شدن، آبستن شدن، داخل شدن نطفۀ نر به ماده و به وجود آمدن سلول تخم، گرد درخت خرمای نر که با آن درخت خرمای ماده را بارور می کنند
مطلبی را به فکر یا ذهن کسی افکندن
القای شبهه: کسی را به اشتباه انداختن
القای شبهه: کسی را به اشتباه انداختن
نطفه را به ماده داخل کردن