- الفباء
- واتگروه
معنی الفباء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نویسه
حروف تهجی. توضیح الفبا یا حروف هجای فارسی سی و سه حرف است: اء ب پ ت ث ج چ ح، د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
مجموعۀ حروفی که در یک زبان برای نوشتن استفاده می شود
الفبای ابتثی: الفبایی به ترتیب معمولی (ا، ب، ت، ث)
الفبای ابجدی: الفبای به ترتیب حروف ابجد
الفبای ابتثی: الفبایی به ترتیب معمولی (ا، ب، ت، ث)
الفبای ابجدی: الفبای به ترتیب حروف ابجد
لبیب ها، صاحبان خرد، مردمان عاقل، جمع واژۀ لبیب، خردمندان، ذوی الالباب، اهل عقول، اولوالالباب، ذوی العقول، اهل خرد
((اَ لِ))
فرهنگ فارسی معین
حروف تهجی، ضح الفبا یا حروف هجای فارسی سی سه حرف است، ا،ء، ب، پ، ت، ث، ج، چ، ح، خ، د، ذ، ر، ز، ژ، س، ش، ص، ض، ط، ظ، ع، غ، ف، ق، ک، گ، ل، م، ن، و، ه، ی، مجموعه حروفی که با ترتیبی قراردادی مر
برگزیدن، فراهم آوردن، برگزیدگی، ناجوری برگزیدن گزین کردن، فراهم آوردن، گرفتن مال از جایهای آن، برگزیدگی، تمییز تمایز اختلاف، (تصوف) عبارتست از آنکه حق تعالی بنده را بفیضی مخصوص گرداند که از آن نعمتها بی سعی بنده را حاصل آید و آن جز پیمبران و شهدا و صدیقان را نبود و اصطفاء خالص اجتبائی را گویند که در آن بهیچوجهی از وجوه شایبه نباشد
پنهان شدن
دیدبانی، چشم داشت
بارکردن از پس راندن
جمع صفی، منتخب دوستان، گزیده، اولیا، برگزیدگان، جمع صفی، پاکیزه خویان پاکان نیکان جمع صفی پاکان گزیدگان ویژگان
جمع قریب، خویشاوندان، نزدیکان، خویشان، بستگان
فرار کردن، گریز
باز کردن رویگردانی
سستی کردن، خمیدن، روی گردانیدن، پیچیدن در پیچیدن پیچ خوردن پیچیده شدن، پیچیدگی پیچش خمیدگی
دیدار کردن، به هم رسیدن، به هم پیوستن دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند
برهنه کردن برهنه ساختن، پوست چوب راکندن
افروختن زبانه زدن بر افروختن از خشم
پوست بازکردن، ریش درآوردن ریش بر آوردن لحیه پیدا کردن
پناهیدن، پناه بردن، چنگ در زدن، پناه جستن، پناه آوردن
شیر مکیدن
در آمیختن کارها
پوشیده کاری نهان کاری، درهم آمیختگی، شوریده کاری، دشواری کار در شوریدن، در هم آمیختن، پوشیده شدن، پوشیدن کار بر کسی، پوشیدگی نهفتگی، در هم آمیختگی، جمع التباسات
ترکیدن باز شدن
جمع انصبه، جمع نصیب، بهره ها
مشتبه شدن، درهم آمیختگی
جمع صفی، پاکان، برگزیدگان
کلمه ای که هنگام گریختن از پیش دشمن یا از خطری سهمگین گفته می شود، بگریز، بگریزید