جدول جو
جدول جو

معنی التجاء

التجاء((اِ تِ))
پناه بردن، پناه جستن، پناه
تصویری از التجاء
تصویر التجاء
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با التجاء

التجاء

التجاء
پناهیدن، پناه بردن، چنگ در زدن، پناه جستن، پناه آوردن
التجاء
فرهنگ لغت هوشیار

ارتجاء

ارتجاء
امید بستن امیدواری امید کردن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری امید رجا
فرهنگ لغت هوشیار

التواء

التواء
سستی کردن، خمیدن، روی گردانیدن، پیچیدن در پیچیدن پیچ خوردن پیچیده شدن، پیچیدگی پیچش خمیدگی
فرهنگ لغت هوشیار

التقاء

التقاء
دیدار کردن، به هم رسیدن، به هم پیوستن دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند
فرهنگ لغت هوشیار

التحاء

التحاء
پوست بازکردن، ریش درآوردن ریش بر آوردن لحیه پیدا کردن
التحاء
فرهنگ لغت هوشیار