جدول جو
جدول جو

معنی اقنع - جستجوی لغت در جدول جو

اقنع
(اَ نَ)
شتری که در سر آن بلندی و در کرانۀ گردن وی پستی باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از امنع
تصویر امنع
استوارتر، بلندپایه تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقنع
تصویر مقنع
اقناع کننده، قانع کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقرع
تصویر اقرع
شمشیر نیکوآهن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قانع
تصویر قانع
کسی که به آنچه قسمت و بهره اش شده راضی و خشنود باشد، قناعت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشنع
تصویر اشنع
شنیع تر، زشت تر، قبیح تر، ناهنجارتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقنع
تصویر مقنع
کسی که سر و صورت خود را پوشانیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقناع
تصویر اقناع
قانع ساختن، راضی کردن، قانع شدن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ نَ)
زشت: یوم اشنع، روز بد و زشت. (منتهی الارب). شنیع. شنع.
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
با عز و ارجمندی. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
ابن عمرو بن طریف. پدر قبیله ای بود. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اقنا
تصویر اقنا
سرمایه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشنع
تصویر اشنع
زشت تر، قبیح تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصنع
تصویر اصنع
صانع تر
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته مغنا مکنا روسری خرسند کننده پارچه ای که زنان سر خود را بدان پوشانند روسری مقنعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانع
تصویر قانع
خواهنده، خرسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقشع
تصویر اقشع
گرام نژاد بزرگ تبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقناع
تصویر اقناع
خشنود کردن، راضی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقطع
تصویر اقطع
مرد دست بریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقمع
تصویر اقمع
پیس چشم مژه سوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقفع
تصویر اقفع
سر به زیر، انگشت برگشته، دم کوتاه: جانور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقنع
تصویر تقنع
قناعت کردن، قناعت نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهنع
تصویر اهنع
پور نژاده شتر پشت گردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امنع
تصویر امنع
با عز و ارجمندی، منیع تر، بلندتر، استوارتر، بلند پایه تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکنع
تصویر اکنع
لنگدست، کار تباه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقرع
تصویر اقرع
کل کچل بی گیاه مو ریخته کل کچل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقنف
تصویر اقنف
ستبر بینی بینیگنده، خردگوش گوش کوچولو، اسپ سپید گردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقناع
تصویر اقناع
((اِ))
قانع کردن، خشنود ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقطع
تصویر اقطع
((اَ طَ))
دست بریده، بی دست، دزد، راهزن، جمع اقاطع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقرع
تصویر اقرع
((اَ رَ))
کل، کچل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشنع
تصویر اشنع
((اَ نَ))
زشت تر، ناهنجارتر، بدتر، قبیح تر، اشنع اعمال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قانع
تصویر قانع
((نِ))
خرسند، راضی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقنع
تصویر مقنع
((مُ قَ نَّ))
کسی که سر و صورت خودرا پوشانیده، مردی که کلاه خود بر سر نهاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قانع
تصویر قانع
خرسند، خشنود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکنع
تصویر اکنع
کار تباه، لنگ دست
فرهنگ واژه فارسی سره