معنی اکنع
اکنع
کار تباه، لنگ دست
تصویر اکنع
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با اکنع
اکنع
اکنع
لنگدست، کار تباه
فرهنگ لغت هوشیار
اکنع
اکنع
مرد تباه دست. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
اشنع
اشنع
زشت تر، قبیح تر
فرهنگ لغت هوشیار
اکناع
اکناع
دریوزگی، فروتنی، نرمی
فرهنگ واژه فارسی سره
اصنع
اصنع
صانع تر
فرهنگ لغت هوشیار
اکناع
اکناع
فروتنیدن: فروتنی کردن، دریوزگی، نرمی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اکنا
اکنا
بر نام نهادن (برنام کنیه)
فرهنگ لغت هوشیار
اکثع
اکثع
سرخ لب، ستبرلب
فرهنگ لغت هوشیار
امنع
امنع
با عز و ارجمندی، منیع تر، بلندتر، استوارتر، بلند پایه تر
فرهنگ لغت هوشیار