اقناع اقناع سر و چشم برابر چیزی داشتن. (ترجمان القرآن). برداشتن سر را و بجانبی التفات نکردن و نگاه را مقابل داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). لغت نامه دهخدا
اقناع اقناع جَمعِ واژۀ قِنع. (منتهی الارب). سلاح و ساز. (ناظم الاطباء). رجوع به قنع شود، جَمعِ واژۀ قَوْع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جاهای خشک کردن خرما و گندم و جز آن. (آنندراج). رجوع به قوع شود لغت نامه دهخدا
اقواع اقواع جمع قوع، تلمبارها (انبارهای خشک کردن گندم و برنج و میوه ها)، جمع قاع، زمین های پست، دراز کوه ها فرهنگ لغت هوشیار