جدول جو
جدول جو

معنی افکنان - جستجوی لغت در جدول جو

افکنان
(اَ کَ)
در حال افکندن:
خروشان و کفک افکنان و سلیحش
همه ماردی گشته و خنگش اشقر.
دقیقی یا خسروی.
همی رفت چون شیر کفک افکنان
سر گور و آهو ز تن برکنان.
فردوسی.
- شکارافکنان، در حال افکندن شکار:
شکارافکنان در بیابان چین.
نظامی.
ملک فیلقوس از تماشای دشت
شکارافکنان سوی آن زن گذشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افنان
تصویر افنان
فنن ها، شاخۀ درخت ها، جمع واژۀ فنن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکناس
تصویر اسکناس
پول کاغذی پشتوانه دار که دارای مبالغ و ارزش های گوناگون است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افکندن
تصویر افکندن
به دور انداختن، انداختن، پرت کردن
بر زمین زدن
کنار زدن چادر یا نقاب و امثال آن ها، گستردن و پهن کردن فرش
افشاندن، پاشیدن
حذف کردن
پدید آوردن
اوکندن، فکندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتتان
تصویر افتتان
در فتنه افتادن، در فتنه انداختن، فتنه انگیختن
فرهنگ فارسی عمید
در بدیع آن است که شاعر در ضمن شعر چند مضمون مختلف مانند تهنیت و تعزیت یا مدح و هجا بیاورد، سخن گوناگون آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افانین
تصویر افانین
فنن ها، شاخه های درخت، جمع واژۀ فنن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ فن ّ، بمعنی حال و گونه.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دهی از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد. کوهستانی. گرمسیر. سکنۀ آن 80 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ کن ّ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ازترجمان القرآن) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ کن، به معنی پرده و پوشش. (آنندراج) (غیاث اللغات). رجوع به کن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فروپوشیدن.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
گوناگون آوردن. (آنندراج) (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ)
نام یکی از دهستانهای بخش گاوبندی شهرستان لار و در خاور بخش واقع گردیده است. حد شمالی آن کلات مروزی و حد جنوبی آن کوه لاورخشت است. هوای دهستان گرم و مالاریائی است. آب مشروب از چاه و قنات و باران تأمین میشود و زراعت آن بیشتر دیمی است. محصولات آن عبارتند از غلات، خرما، تنباکو و تولیدات صیفی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و زبان آنان فارسی محلی (دری) و مذهب ایشان تشیع و تسنن است. این دهستان از 22 آبادی تشکیل یافته و نفوس آن در حدود 6900 تن است. قرای مهم آن عبارتند از: اهل، خشت رکن آباد، لاورخشت، سه تنبک، کندرشیخ، پس بند. مرکز دهستان قصبۀ اشکنان است. راه ارتباطبا لار فرعی میباشد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) ، مجازاً، سهو و خطا. (ناظم الاطباء) ، خزیدن و شکوخ نیز گویند. (شعوری) (سروری). رجوع به اشکوخیدن و شکوخیدن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ ءَ)
سخن گوناگون آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نوعهای مختلف آوردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). حدیث یا سخن را گوناگون و بنوعهای مختلف آوردن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
کوهی است نزدیک طهران و معدن زغال سنگ دارد. چاه هائی که در دامنه های کوه دیده میشود معلوم میکند که رگه های زغال سنگ بطرف جنوب متمایل و دو ردیف چاههائی که بفاصله چهل گز در قسمت فوقانی پائین دره واقع شده است خط سیر دورگه را نشان میدهد. در این نقطه بوسیلۀ چاههای بسیار و دالانهائی که خراب شده در ارتفاع 120 گزی پنج رگه استخراج شده و این رگه ها تا 50 صدم گز ضخامت دارد ولی غالباً قطر آنها از 40 صدم گز تجاوز نمیکند. رگۀ دوم 30 و رگۀ سوم 40 صدم گز قطر دارد، رگۀ چهارم که شاهرگ باشد دارای 60 صدم گز ضخامت است و رگه ای که از همه بالاتر واقع شده و خط سیر آن در دامنۀ کوه میباشد بقطر 40 صدم گز میباشد. دو ردیف چاه که سابقاً حفر کرده اند در شمال معادن مزبوره دیده میشود و از تمام رگه های موجود هفت رگ آن قابل استخراج است و برای آنها بطور متوسط میتوان 40صدم گز ضخامت حساب کرد. جنس این زغال سنگ بسیار عالی و دارای 8000 کالری حرارت و 48 درصد آن زغال سنگ خالص است و فقط 5 درصد خاکستر دارد و بهمین جهت برای کوک در درجۀ اول قرار گرفته است. رجحان معدن اسکنان بر سایر معادن زغال سنگ ایران این است که راه شوسه ای بطول یک فرسخ و نیم دارد که معدن اسکنان را بجادۀتهران وصل میکند. (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 231)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اکنان
تصویر اکنان
جمع کن، پوشش ها، پرده ها فرو پوشیدن در دل نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکندان
تصویر اسکندان
جای کلید، کلید دان، قفل، کلید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتنان
تصویر افتنان
گونه گون آوردن دلنشین گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افانین
تصویر افانین
جمع افنون، شاخه ها، هنرها جمع افنان و جمع ال، جمع شاخه های درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتتان
تصویر افتتان
فتنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتنان
تصویر اعتنان
پیش گرفتن، پیش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکناس
تصویر اسکناس
پول کاغذی پشتوانه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنان
تصویر استنان
برجستن اسپ توسنی کردن، نمایانی و ناپدیدی کتیر
فرهنگ لغت هوشیار
آواز، روزسخت، روزآسان روز نرم از واژه های دو پهلویست (از لغات اضداد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارفینان
تصویر ارفینان
رمیدن، باز آرمیدن، فرو نشستن خشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذانان
تصویر اذانان
تثنیه اذان (در حالت رفعی) : اذان و اقامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتنان
تصویر اجتنان
پوشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افکندن
تصویر افکندن
دور کردن، ساقط کردن، فرش گستردن، انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فنن، شاخه ها، جمع فن، گونه ها گونه گون آوردن، جمع فنن شاخه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افنان
تصویر افنان
جمع فنن، شاخه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افکندن
تصویر افکندن
((اَ کَ دَ))
انداختن، پرت کردن، گستردن، از قلم انداختن، به حساب نیاوردن، شکست دادن، جا گرفتن، اقامت کردن، فکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسکندان
تصویر اسکندان
((اِ کَ))
قفل، کلیددان، قفل و کلید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسکناس
تصویر اسکناس
((اِ کِ))
پول کاغذی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتتان
تصویر افتتان
((اِ تِ))
در فتنه افتادن، مفتون شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکنان
تصویر اکنان
پرده ها، پوشش ها
فرهنگ واژه فارسی سره