جدول جو
جدول جو

معنی افتتان

افتتان((اِ تِ))
در فتنه افتادن، مفتون شدن
تصویری از افتتان
تصویر افتتان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با افتتان

افتتان

افتتان
در فتنه افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بفتنه افتادن. (تاج المصادر بیهقی). در فتنه واقع شدن. (از اقرب الموارد). در فتنه افتادن. (از لطائف و کنز بنقل غیاث اللغات) :
ور گریزم من روم سوی زنان
همچو یوسف افتم اندر افتتان.
مولوی.
، شگفت و عجب و تعجب. (برهان). و شگفت. (ناظم الاطباء) ، هر چیز عجب و شگفت. (ناظم الاطباء). صحیح کلمه همان افد = افت است بمعنی عجیب. (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به افد شود
لغت نامه دهخدا

افتتاح

افتتاح
گشودن، باز کردن، آغاز کردن، شروع به کار مؤسسه یا کارخانه یا مدرسه و امثال آن
افتتاح
فرهنگ فارسی عمید