جدول جو
جدول جو

معنی افه - جستجوی لغت در جدول جو

افه
(اُفْ فَ)
بددل.
لغت نامه دهخدا
افه
سرفه ی گوسفند که در باور چوپانان ریزش باران را در پی دارد.، ساختمان کوچک جهت زیست دام
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افق
تصویر افق
(دخترانه)
خطی که در محل تقاطع زمین و آسمان به نظر می رسد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشه
تصویر اشه
صمغی زرد رنگ و تلخ مزه شبیه کندر که در طب قدیم برای دفع سنگ کلیه و درد مفاصل به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افقه
تصویر افقه
فقیه تر، داناتر، دانشمندتر، داناتر در علم فقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افشه
تصویر افشه
بلغور، گندمی که آن را در دستاس بریزند و بگردانند که خرد شود اما آرد نشود، گندم نیم کوفته، دانۀ نیم کوبیده، فروشه، فروشک، برغولبرای مثال گندم افشه ای که معهود است / که بود بیشتر رهاوردم (رضی الدین نیشابوری - لغتنامه - افشه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افد
تصویر افد
شگفت، عجب، عجیب، شگفت آور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افق
تصویر افق
ناحیه، کرانه، کرانۀ آسمان، در علم جغرافیا دایره ای که در امتداد آن چشم انسان کرۀ زمین را می بیند، حد فاصل میان قسمت مرئی و نامرئی آسمان، چشم انداز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افت
تصویر افت
افتادن، کم و کاست، کاهش
افت و خیز: افتادن و برخاستن، کنایه از کامیابی و ناکامی، کنایه از وقفه و پیشرفت
فرهنگ فارسی عمید
(اَ هََ)
داناتر. بافهم تر. (ناظم الاطباء). مفهوم تر. (یادداشت مؤلف) : و هو (ای الدب) من افهم الحیوان. (ابن البیطار) ، کوماج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جای کوماج در خاکستر گرم. ج، افائید. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ هَُ)
جمع واژۀ فهد. رجوع به فهد شود
لغت نامه دهخدا
شتابیدن، درنگیدن از واژگان دو پهلوست (اضداد)، نزدیکی مرگ عجیب شگفت آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفه
تصویر انفه
آغاز چیزی نخستین بزرگیاد (تکبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افشه
تصویر افشه
بلغور
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که بشکل انسان از پارچه های کهنه و استخوان و غیره سازند و در کشت زارها نصب کنند تا مرغان و جانوران دیگر از آن برمند مترس مترسک داهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افف
تصویر افف
اندک، هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افذ
تصویر افذ
تیر بی پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفه
تصویر آفه
آفات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افر
تصویر افر
پیشنهاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشه
تصویر اشه
اشق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افهم
تصویر افهم
داناتر، فهمیده تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افک
تصویر افک
دروغ گفتن، دروغ بستن دروغ، گناه دروغ تهمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افّ
تصویر افّ
کلمه ای که در مواقع نفرت از کسی به کار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اره
تصویر اره
((اَ رُِ زَ))
تیززبان، زبان دراز، بهتان گوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اره
تصویر اره
((اَ رِّ))
ابزاری است برای بریدن چوب یا فلز که از آهن و به شکل تیغه بلند و باریک و دندانه دار و تیز ساخته شده است
اره دادن و تیشه گرفتن: کنایه از بگومگو کردن، کلنجار رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افک
تصویر افک
((اِ))
دروغ، تهمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افقه
تصویر افقه
دانشمندتر، داناتر، فقیه تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افق
تصویر افق
((اُ فُ))
کرانه، ناحیه، نیم دایره ای که در امتداد آن، چشم کره زمین را می بیند، جمع آفاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افشه
تصویر افشه
((اَ ش ِ))
گندم نیم کوفته، بلغور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افد
تصویر افد
عجیب، شگفت آور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افچه
تصویر افچه
((اَ چِ))
مترسک که برای ترساندن جانوران وحشی در کشتزارها نصب کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افت
تصویر افت
((اُ))
افتادن، کمی، نقصان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اله
تصویر اله
خدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افق
تصویر افق
دوردست، کران، فراس، کرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افت
تصویر افت
نزول
فرهنگ واژه فارسی سره