- افتراق
- از یکدیگر جدا شدن
معنی افتراق - جستجوی لغت در جدول جو
- افتراق
- از یکدیگر جدا شدن، جدایی، پراکنده شدن
- افتراق ((اِ تِ))
- از یکدیگر جدا شدن، فرق گذاشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاره شدن
آتش گرفتن
دزدیدن
آتش سوزی، آتش گرفتن
نیازمندی: نیازمند شدن
شگفت سخنی، سخت کوشی، شکافتن
لته نهادن (لته فرامه زنان به هنگام دشتانی در زهار گذراند
دوشیزگی ربودن، بکارت دختر را بردن، ازاله بکارت
منقرض شدن، ترس فوت داشتن چیزی را
فریضه کردن، واجب گردانیدن
غنیمت شمردن فرصت را
هم بستری، شکستگی
شکارافکندن، سواری افکندن شکار پاره پاره کردن صید
نرم خندیدن، درخشیدن
سرور و شادمانی کردن
ترکی بارافکنی ترکی ماندن اقامت توقف (در سفر)، محل اقامت محل استراحت
فرصت را غنیمت دانستن
دزدیدن، کار دیگری را به خود نسبت دادن
استراق سمع: پنهانی گوش دادن به سخن دیگران
استراق سمع: پنهانی گوش دادن به سخن دیگران
شکار افکندن، پاره کردن و درهم شکستن و دریدن شکار
دریده شدن، پاره شدن، گذشتن و رفتن، از غلاف درآمدن شمشیر
آتش گرفتن، سوختن، در علم نجوم نهان شدن یکی از سیارات زحل، مشتری، مریخ، زهره و عطارد در زیر شعاع خورشید یا مقارنۀ خورشید با یکی از آن پنج سیاره
((اِ تِ))
فرهنگ فارسی معین
سوختن، آتش گرفتن، محو شدن یکی از پنج سیاره «زحل، مشتری، مریخ، زهره، عطارد» در زیر شعاع خورشید، یا مقارنه خورشید با یکی از آن ها
ازالۀ بکارت کردن
Combustion
горение
Verbrennung
горіння