معنی افتراع - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با افتراع
افتراع
- افتراع
- دوشیزگی ربودن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). بکارت دختر را بردن. (از اقرب الموارد). دوشیزگی دختر ببردن. (المصادر زوزنی). ازالۀ بکارت. (یادداشت بخطمؤلف) ، پروردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی). پروردن بچه را. (از اقرب الموارد) ، نگاه داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نگاهداری کردن جای را. (از اقرب الموارد). فَلو. فَلاء. در تمام معانی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
افترام
- افترام
- لته نهادن (لته فرامه زنان به هنگام دشتانی در زهار گذراند
فرهنگ لغت هوشیار