جدول جو
جدول جو

معنی افتراح - جستجوی لغت در جدول جو

افتراح
(اَ تَ)
سرور و شادمانی کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
افتراح
سرور و شادمانی کردن
تصویری از افتراح
تصویر افتراح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افتراص
تصویر افتراص
فرصت را غنیمت دانستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتراع
تصویر افتراع
ازالۀ بکارت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتراس
تصویر افتراس
شکار افکندن، پاره کردن و درهم شکستن و دریدن شکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقتراح
تصویر اقتراح
خواستار شدن از دیگران که دربارۀ مطلبی نظر بدهند، پرسیدن از صاحب نظران دربارۀ موضوعی، برگزیدن و اختیار کردن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتراق
تصویر افتراق
از یکدیگر جدا شدن، جدایی، پراکنده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتضاح
تصویر افتضاح
رسوا شدن، بی آبرو شدن، رسوایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتتاح
تصویر افتتاح
گشودن، باز کردن، آغاز کردن، شروع به کار مؤسسه یا کارخانه یا مدرسه و امثال آن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
از یکدیگر جدا شدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). از همدیگر جدا کردن. (غیاث اللغات). از همدیگر جدا شدن وکردن و پراکنده گردیدن. (آنندراج). پراکنده و جدا گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مقابل اجتماع کردن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
تصویری از افتراق
تصویر افتراق
از یکدیگر جدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افترام
تصویر افترام
لته نهادن (لته فرامه زنان به هنگام دشتانی در زهار گذراند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتراح
تصویر اجتراح
ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتراع
تصویر افتراع
دوشیزگی ربودن، بکارت دختر را بردن، ازاله بکارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتتاح
تصویر افتتاح
گشادن، باز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتراح
تصویر اقتراح
بی مقدمه و بی اندیشه سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتضاح
تصویر افتضاح
رسوا شدن، رسوائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افترار
تصویر افترار
نرم خندیدن، درخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتراس
تصویر افتراس
شکارافکندن، سواری افکندن شکار پاره پاره کردن صید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتراش
تصویر افتراش
هم بستری، شکستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتراص
تصویر افتراص
غنیمت شمردن فرصت را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتراط
تصویر افتراط
منقرض شدن، ترس فوت داشتن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتراض
تصویر افتراض
فریضه کردن، واجب گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتتاح
تصویر افتتاح
((اِ تِ))
گشودن، باز کردن، آغاز کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتراء
تصویر افتراء
((اِ تِ))
تهمت زدن، بهتان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتراس
تصویر افتراس
((اِ تِ))
شکار کردن، با نشانه چیزی را دریافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتراع
تصویر افتراع
((اِ تِ))
دوشیزگی را برداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتراض
تصویر افتراض
((اِ تِ))
واجب گردانیدن، فریضه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتراق
تصویر افتراق
((اِ تِ))
از یکدیگر جدا شدن، فرق گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتضاح
تصویر افتضاح
((اِ تِ))
رسوا شدن، بی آبرویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقتراح
تصویر اقتراح
((اِ تِ))
خواستن، آرزو کردن، بی اندیشه سخن گفتن و به قریحه خود امری تازه آوردن، برگزیدن چیزی، درباره مسئله ای از دیگران نظر خواستن، پرسش، جمع اقتراحات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتتاح
تصویر افتتاح
گشایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افتضاح
تصویر افتضاح
رسوایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تهمت، افترا
دیکشنری عربی به فارسی
باز شدن
دیکشنری اردو به فارسی