- اعمیاء(اِ)
نابینا گردیدن: اعمای اعمیاءً، نابینا گردید. و قد تشدد الیاء فیقال: اعمای ّ کاحمرّ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نور هر دو چشم از بین رفتن. اعمای الرجل یعمای و اعمای ّ یعمای ﱡ اعمیاءً، بمعنی عمی و اصل اعمای بتخفیف الیاء اعمای ّ بتشدیدها من باب افعال ّ حذفت احدی الیائین شذوذاً للتخفیف. (از اقرب الموارد)
