جدول جو
جدول جو

معنی اعسار - جستجوی لغت در جدول جو

اعسار
عاجز بودن از ادای دین به واسطۀ فقر و تهیدستی، تنگدست شدن، نیازمند شدن، به سختی افتادن
تصویری از اعسار
تصویر اعسار
فرهنگ فارسی عمید
اعسار(نَ نِ تَ)
نیازمند شدن و تنگ دست گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نیازمند شدن و تنگ دست گردیدن و درویش شدن. (آنندراج). فقیر و تنگ دست شدن: اعسر الرجل، اضاق و افتقر. (از اقرب الموارد). تنگ دست شدن. (تاج المصادر بیهقی) (از متن اللغه).
لغت نامه دهخدا
اعسار
نیازمند شدن، فقیر و تنگدست شدن، خواستن دین از بدهکار به هنگام تنگدستی او
فرهنگ لغت هوشیار
اعسار((اِ))
تنگ دست شدن، تنگ دستی
تصویری از اعسار
تصویر اعسار
فرهنگ فارسی معین
اعسار
افلاس، نیازمندی، ورشکستگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعصار
تصویر اعصار
عصرها، روزگار، دهرها، جمع واژۀ عصر،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایسار
تصویر ایسار
توانگر شدن، بی نیاز شدن، آسان شدن، به آسانی زاییدن زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسعار
تصویر اسعار
سعرها، نرخ های چیزهایی که فروخته شود، جمع واژۀ سعر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعذار
تصویر اعذار
عذرها، بهانه ها، عادتهای ماهیانه، جمع واژۀ عذر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افسار
تصویر افسار
تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ می بندند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعشار
تصویر اعشار
عشرها، یک دهم ها، ده یک چیزی ها، جمع واژۀ عشر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعمار
تصویر اعمار
عمرها، حیات ها، زندگی ها، کنایه از اشخاص بسیار محبوب و عزیز، جمع واژۀ عمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعذار
تصویر اعذار
عذر آوردن، بهانه کردن، عذر خواستن، ترساندن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ نِ تَ)
پلیدی آلوده گردیدن. اعرت الدار، پلیدی آلوده گردید خانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آلوده گردیدن خانه به پلیدی. (از اقرب الموارد). باسرگین گشتن جای. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
تصویری از اعساب
تصویر اعساب
گریز گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصار
تصویر اعصار
گردباد و به عصر درآمدن زمان، دهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعسار
تصویر نعسار
ور شکستگی، تنگدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعذار
تصویر اعذار
بهانه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخسار
تصویر اخسار
کم کردن زیان رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسعار
تصویر اسعار
ارزها، نرخها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعشار
تصویر اعشار
ده یک چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایسار
تصویر ایسار
توانگر گردیدن، بی نیاز گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افسار
تصویر افسار
چیزی را گویند که از چرم سازند و بر سر اسب و سایر ستور زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعقار
تصویر اعقار
جمع عقر، آبشخورها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعمار
تصویر اعمار
عمر، زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتسار
تصویر اعتسار
سخت گیری تنگ گرفتن، ستمگری زورگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعسام
تصویر اعسام
خشک شدن دست یا پای، اشک ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصار
تصویر اعصار
((اَ))
جمع عصر، روزگاران، زمان ها، دورها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایسار
تصویر ایسار
فراخ دست شدن، توانگر گشتن، توانگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعذار
تصویر اعذار
عذر آوردن، پوزش خواستن، پوزش، عذر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعشار
تصویر اعشار
جمع عشر، یک دهم ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسعار
تصویر اسعار
جمع سعر، نرخ ها، قیمت ها، ارزها (پول بیگانه)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعصار
تصویر اعصار
((اِ))
درآمدن در عصر، گردباد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعمار
تصویر اعمار
((اِ))
آباد یافتن زمین را، بی نیاز ساختن کسی را، چیزی را مادام العمر به کسی دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افسار
تصویر افسار
تسمه و ریسمانی که به گردن اسب و الاغ می بندند، فسار
فرهنگ فارسی معین