معنی اسعار - فرهنگ فارسی معین
معنی اسعار
- اسعار
- جمع سعر، نرخ ها، قیمت ها، ارزها (پول بیگانه)
تصویر اسعار
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اسعار
اسعار
- اسعار
- سعرها، نرخ های چیزهایی که فروخته شود، جمعِ واژۀ سعر
فرهنگ فارسی عمید
اسعار
- اسعار
- جَمعِ واژۀ سِعْر. قیمت ها. نرخها: اسعار اشعار در بازار مروت ایشان (آل فریغون) رواج یافته. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف ص 286).
لغت نامه دهخدا
استار
- استار
- جمع ستر، پرده ها جمع ستر سترها پرده ها. یا استار کعبهء. پرده های کعبه. یا هتک استار. پرده دریدن
فرهنگ لغت هوشیار
اسفار
- اسفار
- مسافرتها، سپیدیهای روز، کتابهای بزرگ، نامه ها، کتابهای کلان، ج سفر
فرهنگ لغت هوشیار
اسعاف
- اسعاف
- برآوردن، نیاز، نزدیک شدن، دوستی کردن، یاریدهی بر آوردن، روا کردن (حاجت و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار