جدول جو
جدول جو

معنی اعتصاب - جستجوی لغت در جدول جو

اعتصاب
دست از کارکشی
تصویری از اعتصاب
تصویر اعتصاب
فرهنگ واژه فارسی سره
اعتصاب
گروه شدن مردم ومتحد شدن برای امری، از کار دست کشیدن
تصویری از اعتصاب
تصویر اعتصاب
فرهنگ لغت هوشیار
اعتصاب
((اِ تِ))
دست از کار کشیدن به منظور رسیدن به هدفی خاص
تصویری از اعتصاب
تصویر اعتصاب
فرهنگ فارسی معین
اعتصاب
دست از کار کشیدن گروهی از کارگران یا کارمندان برای اعتراض یا رسیدن به هدفی خاص
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعتصابی
تصویر اعتصابی
ایست کار آنکه اعتصاب کند کسی که طرفدار اعتصاب است، جمع اعتصابیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتصاب
تصویر انتصاب
گماشتگی، گماشتن، گمایش، به کار گماری
فرهنگ واژه فارسی سره
به راه دشوار رفتن، به کاری دیگر پرداختن، از بدی به نیکی بازگشتن، میانه روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتکاب
تصویر اعتکاب
برانگیختن گرد و بر خواستن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتقاب
تصویر اعتقاب
بازداشت خواسته، پشیمان شدن، همیاری، زندانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتصام
تصویر اعتصام
باز ماندن از گناه به امید لطف پروردگار، باز ایستادن از معصیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتصار
تصویر اعتصار
فشار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتصاء
تصویر اعتصاء
تکیه کردن، بر عصا، دستواره ساختن، کاربرد دستواره، زدن، شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغتصاب
تصویر اغتصاب
مال کسی را به زور گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتصاب
تصویر انتصاب
برپاشدن، به کاری قیام کردن، منصوب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتصاب
تصویر اهتصاب
به سخن در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغتصاب
تصویر اغتصاب
غصب کردن، به زور و ستم چیزی را گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتصار
تصویر اعتصار
فشردن، فشردن انگور یا جامه که آب آن گرفته شود، بیرون آوردن مال از دست کسی به عنوان غرامت یا به جهت دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتصاب
تصویر انتصاب
منصوب شدن، برقرار شدن، به کاری اقدام کردن، برپا خاستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتصام
تصویر اعتصام
دست انداختن به چیزی، چنگ درزدن، خود را از گناه بازداشتن، بازماندن از گناه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتصام
تصویر اعتصام
((اِ تِ))
متوسل شدن، خود را نگاه داشتن، پرهیز از گناه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغتصاب
تصویر اغتصاب
((اِ تِ))
غصب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتصاب
تصویر انتصاب
((اِ تِ))
گماشتن، نصب کردن، برپا ساختن، چیزی را جایی قرار دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعصاب
تصویر اعصاب
سهشگران
فرهنگ واژه فارسی سره
جمع عتبه، آستانه ها خرسندی نمودن، خوشنوداندن: خشنود کردن، بازایستادن جمع عتبه آستانه ها پاشنه های در. یا اعتاب مقدسه. امکنه مقدسه که زیارتگاه مردم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصاب
تصویر اعصاب
جمع عصب، پی، مفاصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصاب
تصویر اعصاب
عصبها، کنایه از وضعیت روحی شخص، جمع واژۀ عصب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتاب
تصویر اعتاب
جمع عتبه، آستانه، درگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعصاب
تصویر اعصاب
جمع عصب، پی ها، عصب ها، وضع روحی و روانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتصاب کاری
تصویر اعتصاب کاری
کار پرهیزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعتصاب غذا
تصویر اعتصاب غذا
کام پرهیزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعتصابیون
تصویر اعتصابیون
جمع اعتصابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتصابات کارگری
تصویر اعتصابات کارگری
کارایست های کارگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتصابات
تصویر اعتصابات
جمع اعتصاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتصاب کردن
تصویر اعتصاب کردن
دست از کار کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتصاب غذا
تصویر اعتصاب غذا
نخوردن غذا
فرهنگ لغت هوشیار