- اعتصاب
- دست از کارکشی
معنی اعتصاب - جستجوی لغت در جدول جو
- اعتصاب
- گروه شدن مردم ومتحد شدن برای امری، از کار دست کشیدن
- اعتصاب ((اِ تِ))
- دست از کار کشیدن به منظور رسیدن به هدفی خاص
- اعتصاب
- دست از کار کشیدن گروهی از کارگران یا کارمندان برای اعتراض یا رسیدن به هدفی خاص
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ایست کار آنکه اعتصاب کند کسی که طرفدار اعتصاب است، جمع اعتصابیون
گماشتگی، گماشتن، گمایش، به کار گماری
به راه دشوار رفتن، به کاری دیگر پرداختن، از بدی به نیکی بازگشتن، میانه روی
برانگیختن گرد و بر خواستن آن
بازداشت خواسته، پشیمان شدن، همیاری، زندانی کردن
باز ماندن از گناه به امید لطف پروردگار، باز ایستادن از معصیت
فشار دادن
تکیه کردن، بر عصا، دستواره ساختن، کاربرد دستواره، زدن، شمشیر
مال کسی را به زور گرفتن
برپاشدن، به کاری قیام کردن، منصوب شدن
به سخن در آمدن
غصب کردن، به زور و ستم چیزی را گرفتن
فشردن، فشردن انگور یا جامه که آب آن گرفته شود، بیرون آوردن مال از دست کسی به عنوان غرامت یا به جهت دیگر
منصوب شدن، برقرار شدن، به کاری اقدام کردن، برپا خاستن
دست انداختن به چیزی، چنگ درزدن، خود را از گناه بازداشتن، بازماندن از گناه
سهشگران
جمع عتبه، آستانه ها خرسندی نمودن، خوشنوداندن: خشنود کردن، بازایستادن جمع عتبه آستانه ها پاشنه های در. یا اعتاب مقدسه. امکنه مقدسه که زیارتگاه مردم است
جمع عصب، پی، مفاصل
عصبها، کنایه از وضعیت روحی شخص، جمع واژۀ عصب
جمع عتبه، آستانه، درگاه
جمع عصب، پی ها، عصب ها، وضع روحی و روانی
کار پرهیزی
کام پرهیزی
جمع اعتصابی
کارایست های کارگری
جمع اعتصاب
دست از کار کشیدن
نخوردن غذا