معنی انتصاب انتصاب منصوب شدن، برقرار شدن، به کاری اقدام کردن، برپا خاستن منصوب شدن، برقرار شدن، به کاری اقدام کردن، برپا خاستن تصویر انتصاب فرهنگ فارسی عمید