جدول جو
جدول جو

معنی اعتصاب

اعتصاب
(وَ)
صبر گزیدن و خوشنود شدن بچیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). و بدین معنی با حرف ’باء’ متعدی شود، سر کسی گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جستن و حمله کردن بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به همدیگر برجستن و حمله آوردن. (از اقرب الموارد) ، خاک آلودکردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خاک آلود کردن لباس. (از اقرب الموارد) ، خاک آلوده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خاک آلوده نمودن. (آنندراج). خاک آلوده گردیدن. (از اقرب الموارد). خاک آلود شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، شکاری را بر خاک افکندن شیر. (آنندراج). شکار برابر خاک افکندن شیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دریدن و پاره کردن شیر کسی را، مقتدر و توانا شدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا