جدول جو
جدول جو

معنی اعتزال - جستجوی لغت در جدول جو

اعتزال
گوشه نشین، جدا شدن
تصویری از اعتزال
تصویر اعتزال
فرهنگ لغت هوشیار
اعتزال
عزلت گزیدن، گوشه نشین شدن، کناره گیری کردن، به یک سو شدن، گوشه گیری، گوشه نشینی
تصویری از اعتزال
تصویر اعتزال
فرهنگ فارسی عمید
اعتزال
((اِ تِ))
منزوی شدن، گوشه گرفتن، دارای آیین معتزله بودن
تصویری از اعتزال
تصویر اعتزال
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جد فرمان معتزله یاجداگشتگان یا خرد گرایان دیرینگی (قدم) جهان را باور داشتند و آدمی را توانا در گزینش بد و نیک و آفریننده سرنوشت خویش و خدا را باینده (: مکلف) به راهنمایی بندگان می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتزال
تصویر ابتزال
شکافتن، شکافته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختزال
تصویر اختزال
انفرادی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
میانه روی، ترازینه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعتذال
تصویر اعتذال
نکوهش پذیری، دل نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
مساوی شدن، میانه حال شدن در کمیت وکیفیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتوال
تصویر اعتوال
بگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتمال
تصویر اعتمال
در کار بودن: بر کاری، آباد کردن آباندن، گودالیدن (قدکشیدن)
فرهنگ لغت هوشیار
بیمار شدن، بهانه آوردن، سرگرم شدن، گناه جستن، پیاپی نوشیدن، فرنود آوردن مشغول داشتن به کاری
فرهنگ لغت هوشیار
گردبرانگیختن، بازماندن از سخن، بازداشتن، بسته شدن: شکم بستن بندکردن، بسته شدن، بستگی زبان بسته زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
آهنگیدن: آهنگ کردن، دل برنهادن، میانه گزینی، در نگیدن: درنگ کردن، شکیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتزاز
تصویر اعتزاز
عزیز شدن، گرامی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتزاء
تصویر اعتزاء
باز بستن خود ستایی در نبرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغتزال
تصویر اغتزال
رشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختزال
تصویر اختزال
خودکامگی، خیانت در امانت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتقال
تصویر اعتقال
بستن، بند کردن، حبس کردن، بازداشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتلال
تصویر اعتلال
علت داشتن، علیل شدن، بیمار شدن، بهانه آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتزار
تصویر اعتزار
عزیز شدن، گرامی شدن، عزت، ارجمندی، عزیز شمردن، گرامی داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
میانه روی، حد وسط گرما و سرما یا خشکی و رطوبت، میانه حال شدن، برابر شدن، راست شدن
اعتدال خریفی: در علم نجوم اول پاییز که درازی روز و شب متساوی می شود و هوا هم معتدل می گردد
اعتدال ربیعی: در علم نجوم اول بهار که درازی روز و شب متساوی می شود و هوا هم معتدل می گردد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتلال
تصویر اعتلال
((اِ تِ))
بیمار شدن، بهانه آوردن، کسی را به کاری مشغول داشتن، بیماری، مرض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتقال
تصویر اعتقال
((اِ تِ))
بستن، بند کردن، بسته شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتزاز
تصویر اعتزاز
((اِ تِ))
عزیز دانستن، عزیز شدن، عزت، ارجمندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
((اِ تِ))
میانه روی، حد میانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
Temperance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
умеренность
دیکشنری فارسی به روسی