اعتقال اعتقال گردبرانگیختن، بازماندن از سخن، بازداشتن، بسته شدن: شکم بستن بندکردن، بسته شدن، بستگی زبان بسته زبانی فرهنگ لغت هوشیار
اعتقال اعتقال نیزه را میان رکاب و پای نهادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نیزه در میان ساق و رکاب برداشتن. (آنندراج). نیزه بمیان ساق و رکاب برداشتن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). نیزه را میان ساق و رکاب قرار دادن. (از اقرب الموارد). لغت نامه دهخدا