جدول جو
جدول جو

معنی اعتاء - جستجوی لغت در جدول جو

اعتاء(اَ)
جمع واژۀ عتوّ. سرکشان. (آنندراج) (از لطائف از غیاث اللغات). جمع واژۀ عتی ّ (اعلال شدۀ عتوی بر وزن فعول) بمعنی فرومایۀ تباه کارسرکش. (از منتهی الارب). جمع واژۀ عتی ّ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعتاق
تصویر اعتاق
آزاد کردن، رها کردن، آزاد کردن بنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتماء
تصویر اعتماء
گزینش، آهنگیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایتاء
تصویر ایتاء
دادن، آوردن دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتاء
تصویر انتاء
درنگ کردن، واپس ماندن، سپس ماندن، درنگیدن، شکستن بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتاء
تصویر امتاء
زشتگرایی، برخورداری، بی نیازی
فرهنگ لغت هوشیار
فتوی دادن، در مسئله ای، وچردادن، (وچر فتوا) جوان شدن، فتوی دادن، حکم صادر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعکاء
تصویر اعکاء
درگذشتن، مردن، مردن، استوار بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعماء
تصویر اعماء
نابینا و کور کردن، کوراندن چشم کسی را بستن دید بست کور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مانده شدن، مانده کردن درمانده کردن مانده کردن خسته کردن، مانده شدن دشوار شدن کاربر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتزاء
تصویر اعتزاء
باز بستن خود ستایی در نبرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتصاء
تصویر اعتصاء
تکیه کردن، بر عصا، دستواره ساختن، کاربرد دستواره، زدن، شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتاء
تصویر احتاء
استوار دوختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتقاء
تصویر اعتقاء
به آب رسیدن از شاخه به شاخه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتفاء
تصویر اعتفاء
بخشش خواستن نیکی خواستن دهش خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
دشمنان، جمع عدو، دشمنان یاری دادن، توانا گرداندن، دلیری درسخن بی پروایی، دشمنی کردن، بازگفتن جمع عدو دشمنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتاق
تصویر اعتاق
بنده ای را رها وآزاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتاء
تصویر ارتاء
خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتذاء
تصویر اعتذاء
تاته خوردن خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعراء
تصویر اعراء
جمع عرو، کرانه ها، ناکوشندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتان
تصویر اعتان
بدهکار آزاری
فرهنگ لغت هوشیار
دشمنی کردن، دست درازی باز ستانی: بی گواه و بی بهانه ستم کردن، بیداد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتاد
تصویر اعتاد
آمادن آماده بودن آماده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عتبه، آستانه ها خرسندی نمودن، خوشنوداندن: خشنود کردن، بازایستادن جمع عتبه آستانه ها پاشنه های در. یا اعتاب مقدسه. امکنه مقدسه که زیارتگاه مردم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعباء
تصویر اعباء
جمع عبء سنگین ها بارها
فرهنگ لغت هوشیار
چشم پوشی، پوزش پذیری، بی نیاز گشتن، بهبودیافتن، جمع عفیف، پارسایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصاء
تصویر اعصاء
جمع عصا، دستواره ها چوبدست ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعزاء
تصویر اعزاء
ارجمند، کمیاب، عزیز، گرام، جمع عزیز گرامیان عزیزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتناء
تصویر اعتناء
((اِ تِ))
اهتمام ورزیدن به کاری، توجه داشتن به کسی یا کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتلاء
تصویر اعتلاء
((اِ تِ))
برتری یافتن، بلند شدن، بلندی، برتری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتداء
تصویر اعتداء
((اِ تِ))
ستم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتاق
تصویر اعتاق
((اِ))
رها کردن، آزاد کردن بنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتاب
تصویر اعتاب
جمع عتبه، آستانه، درگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعباء
تصویر اعباء
جمع عب، سنگین ها، بارها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعیاء
تصویر اعیاء
((اِ))
خسته کردن، دشوار شدن کار بر کسی
فرهنگ فارسی معین